کلمه جو
صفحه اصلی

تمرین


مترادف تمرین : تکرار، مرور، ممارست، مشق، تکلیف، آشنا کردن، عادت دادن، ورزش، آزمایش، رزمایش، مانور، ورزش کردن، ورزیدن، نرم کردن

برابر پارسی : دوباره کاری، آمادگی، پیگیری، ورز، ورزش، وَرزِش، ورزیدن

فارسی به انگلیسی

drill, dry run, exercise, practice, rehearsal

exercise, drill, rehearsal


drill, dry run, exercise, practice


فارسی به عربی

استعمال , تدریب , تمرین , مثقاب , ممارسة

عربی به فارسی

ورزش , تمرين , مشق , عمل کردن , استعمال کردن , تمرين دادن , بکارانداختن


مترادف و متضاد

task (اسم)
کار، تمرین، وظیفه، تکلیف، امر مهم

practice (اسم)
عادت، عمل، تمرین، ممارست، ورزش، عرف، مشق، تکرار، برزش

use (اسم)
عادت، استفاده، تمرین، سود، منفعت، فایده، کاربرد، استعمال، خاصیت، مصرف، اطلاق

action (اسم)
گزارش، عمل، فعل، کنش، کار، کردار، جدیت، اقدام، بازی، حرکت، رفتار، نبرد، جنبش، تاثیر، تعقیب، اشاره، وضع، پیکار، طرز عمل، تمرین، سهم، سهام شرکت، جریان حقوقی، اقامهء دعوا، اشغال نیروهای جنگی، اثر جنگ، جریان

exercise (اسم)
تمرین، ورزش، مشق

workout (اسم)
تمرین

drill (اسم)
تمرین، مته، مشق، مشق نظامی

rehearsal (اسم)
تمرین، مشق، تکرار، تمرین نمایش

drilling (اسم)
تمرین، حفر، مته زنی، تمرین نظامی، ایجاد سوراخ با مته

exercitation (اسم)
تمرین، استعمال کردن، ورزش، تمرین دادن، بکارانداختن

تکرار، مرور، ممارست


مشق، تکلیف


آشنا کردن، عادت‌دادن، ورزش


آزمایش


رزمایش، مانور


ورزش کردن، ورزیدن


نرم کردن


۱. تکرار، مرور، ممارست
۲. مشق، تکلیف
۳. آشنا کردن، عادتدادن، ورزش
۴. آزمایش،
۵. رزمایش، مانور
۶. ورزش کردن، ورزیدن
۷. نرم کردن


فرهنگ فارسی

نرم کردن، ورز دادن، عادت دادن و آشناکردن باکاری
۱- ( مصدر ) نرم گردانیدن.۲-عادت دادن آشناساختن بامری . ۳ - ( مصدر ) خو کردن ورزیدن.۴ - ( اسم ) عادت خوگری ورزش . جمع : تمرینات
دهی است از دهستان شاهرود که در بخش شاهرود شهرستان هرو آباد واقع است .

1. اجراهای مقدماتی پیش از اجرای اصلی نمایش، با حضور بازیگران و عوامل نمایش، برای آماده کردن اجرای نهایی 2. اجرای صحنه توسط بازیگران پیش از فیلم‌برداری برای آمادگی بیشتر


فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) عادت دادن ، آشنا ساختن کسی به کاری .

لغت نامه دهخدا

تمرین. [ ت َ ] ( ع مص )سخت روی گردیدن کسی بر کاری : مرن وجهه علی الامر تمریناً؛ سخت گردید روی او بر کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || نرم کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). نرم گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): مرن الادیم ؛ ای لینه ُ. ( از اقرب الموارد ). || بر زمین زدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || چرب کردن یا سرگین گاو مالیدن سم سوده چارپا را. ( از اقرب الموارد ). || خوی گر ساختن کسی را به چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). آموختن به شاگرد مطالب علمی را به طریقی که خوی گر برآنها شود و در ذهن وی ملکه گردد. ( ناظم الاطباء ). مداومت و تکرار عملی یا فنی یا علمی تا در آن ماهر گردد و مهارت حاصل آید.

تمرین. [ ت َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شاهرود که در بخش شاهرود شهرستان هروآباد واقع است و685تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

تمرین . [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شاهرود که در بخش شاهرود شهرستان هروآباد واقع است و685تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


تمرین . [ ت َ ] (ع مص )سخت روی گردیدن کسی بر کاری : مرن وجهه علی الامر تمریناً؛ سخت گردید روی او بر کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نرم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نرم گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): مرن الادیم ؛ ای لینه ُ. (از اقرب الموارد). || بر زمین زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چرب کردن یا سرگین گاو مالیدن سم سوده ٔ چارپا را. (از اقرب الموارد). || خوی گر ساختن کسی را به چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آموختن به شاگرد مطالب علمی را به طریقی که خوی گر برآنها شود و در ذهن وی ملکه گردد. (ناظم الاطباء). مداومت و تکرار عملی یا فنی یا علمی تا در آن ماهر گردد و مهارت حاصل آید.


فرهنگ عمید

۱. فعالیت برای به دست آوردن مهارت در کاری.
۲. (اسم ) متنی شامل مسئله ها، پرسش ها و یا سرمشق هایی برای مهارت یافتن در امری: تمرین های کتاب را حل کردم.

دانشنامه عمومی

تمرین (صربستان). مختصات: ۴۵°۲۵′ شمالی ۱۹°۵۳′ شرقی / ۴۵٫۴۱۷°شمالی ۱۹٫۸۸۳°شرقی / 45.417; 19.883
فهرست شهرهای صربستان
تمرین (به صربی: Темерин) شهری در استان خودمختار وویوودینا کشور صربستان است که جمعیت آن در سال ۲۰۰۶ میلادی ۲۰٫۱۲۷ نفر بوده است.

فرهنگ فارسی ساره

ورزش، ورز، آمادگی، پیگیری، ورزیدن


فرهنگستان زبان و ادب

{rehearsal} [سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] 1. اجراهای مقدماتی پیش از اجرای اصلی نمایش، با حضور بازیگران و عوامل نمایش، برای آماده کردن اجرای نهایی 2. اجرای صحنه توسط بازیگران پیش از فیلم برداری برای آمادگی بیشتر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تکرار عمل به منظور حصول عادت و آسان شدن آن بر انسان را تمرین گویند و از آن به مناسبت در بابهای صلات، صوم و حج یاد شده است.
بر ولیّ مستحب است کودک را پس از رسیدن به سنّ تمییز (شش یا هفت سالگی) بویژه در پسر پس از نُه سالگی به نماز خواندن و نیز قضای آن؛ بلکه هر عبادتی ـ اعم از واجب و مستحب ـ در حدّ وسع و توانایی طفل، تمرین دهد.
و نیز تمرین دادن کودکان بر عادات و اخلاق حسنه مستحب است؛ بلکه تأدیب و تنبیه آنان در راستای تمرین و عادت دادن به ترک معصیت یا انجام دادن واجبات بویژه پس از نُه یا ده سالگی در حدّی که موجب دیه نگردد جایز است.

مراد از شرعی بودن عبادت کودک
در اینکه عبادتهای کودک ممیّز، شرعی است ـ بدین معنا که امر شارع به ولیّ طفل جهت واداشتن وی مثلا به نماز، امر به طفل محسوب می‏گردد و در نتیجه عبادات او امتثال امر شارع خواهد بود و بر آن اجر و ثواب مترتّب می‏گردد ـ و یا صرف تمرین است و از جانب شارع، امری متوجه کودک نشده تا وی آن را امتثال کند، در نتیجه ثواب و پاداشی بر آن مترتّب نمی‏گردد، اختلاف است.
چنان‏که در مراد از شرعی بودن عبادات کودک، اختلاف است. گروهی شرعی بودن عبادات نابالغ را همچون شرعی بودن عبادات بالغ دانسته‏اند؛ بدین معنا که همان مصلحتی که در امر شارع به بالغ وجود دارد در امر به نابالغ نیز وجود دارد با این تفاوت که مصلحت نسبت به بالغ، الزامی و نسبت به نابالغ غیر الزامی است.

علت شرعی بودن عبادت کودک
در مقابل، برخی شرعی بودن عبادات نابالغ را به لحاظ مصلحت تمرین دانسته‏اند؛ بدین معنا که عبادت برای کودک به لحاظ مصلحت تمرین مستحب است و جز آن مصلحتی دیگر در عبادات نابالغ وجود ندارد.

حکم عبادت کودک
...

جدول کلمات

ممارست

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یَتان ( سنسکریت: یَتَنَ )
اَهیاس ( سنسکریت: اَبْهیاسَ )
سَرام ( سنسکریت: سْرامَ )

واژه پارسی " برزش" از بن" برزیدن ، ورزیدن " پارسی بجای تمرین پیشنهاد می گردد.
برزیدن = تمرین کردن
برزین ها = تمرینات

بازنویس، بازبین، بازبینی

برزیدن ، باز بینی

پشتکار

رزمایش

کارورزی

کار آموزی_فن آموزی

بَرزش، وَرزش

نمونه:
بهره برداری نابجا از واژه ها یکی از جاافتاده ترین برزش ها ( یا ورزش ها ) در سیاست است.

برگرفته از پی نوشت نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر دوم مهر ماه ۱۳۹۴
http://www. behzadbozorgmehr. com/2015/09/blog - post_92. html

exercise


دستگرمی


کلمات دیگر: