مترادف تمرین : تکرار، مرور، ممارست، مشق، تکلیف، آشنا کردن، عادت دادن، ورزش، آزمایش، رزمایش، مانور، ورزش کردن، ورزیدن، نرم کردن
برابر پارسی : دوباره کاری، آمادگی، پیگیری، ورز، ورزش، وَرزِش، ورزیدن
exercise, drill, rehearsal
drill, dry run, exercise, practice
ورزش , تمرين , مشق , عمل کردن , استعمال کردن , تمرين دادن , بکارانداختن
تکرار، مرور، ممارست
مشق، تکلیف
آشنا کردن، عادتدادن، ورزش
آزمایش
رزمایش، مانور
ورزش کردن، ورزیدن
نرم کردن
۱. تکرار، مرور، ممارست
۲. مشق، تکلیف
۳. آشنا کردن، عادتدادن، ورزش
۴. آزمایش،
۵. رزمایش، مانور
۶. ورزش کردن، ورزیدن
۷. نرم کردن
1. اجراهای مقدماتی پیش از اجرای اصلی نمایش، با حضور بازیگران و عوامل نمایش، برای آماده کردن اجرای نهایی 2. اجرای صحنه توسط بازیگران پیش از فیلمبرداری برای آمادگی بیشتر
تمرین . [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شاهرود که در بخش شاهرود شهرستان هروآباد واقع است و685تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
تمرین . [ ت َ ] (ع مص )سخت روی گردیدن کسی بر کاری : مرن وجهه علی الامر تمریناً؛ سخت گردید روی او بر کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نرم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نرم گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): مرن الادیم ؛ ای لینه ُ. (از اقرب الموارد). || بر زمین زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چرب کردن یا سرگین گاو مالیدن سم سوده ٔ چارپا را. (از اقرب الموارد). || خوی گر ساختن کسی را به چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آموختن به شاگرد مطالب علمی را به طریقی که خوی گر برآنها شود و در ذهن وی ملکه گردد. (ناظم الاطباء). مداومت و تکرار عملی یا فنی یا علمی تا در آن ماهر گردد و مهارت حاصل آید.
ورزش، ورز، آمادگی، پیگیری، ورزیدن