مترادف امیختگی : ( آمیختگی ) آلایش، شایبه، اختلاط، امتزاج، آمیزش، خلط، معاشرت
امیختگی
مترادف امیختگی : ( آمیختگی ) آلایش، شایبه، اختلاط، امتزاج، آمیزش، خلط، معاشرت
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
دمج , مزیج
مترادف و متضاد
ترکیب، مخلوط، امیختگی، مخلوطی، امیزه
ترکیب، مخلوط، امیختگی، امیزه، اختلاط
ملقمه، امتزاج، امیزش، امیختگی
فرهنگ فارسی
( آمیختگی ) ( صفت ) لایق آمیختن شایست. آمیختن آنچه که آمیختن آن ناگزیر باشد.
فرهنگ معین
( آمیختگی ) (تِ یا تَ ) (حامص . ) ۱ - امتزاج ، اختلاط . ۲ - الفت ، معاشرت ، خلطه ، آمیزش .
لغت نامه دهخدا
( آمیختگی ) آمیختگی. [ ت َ / ت ِ ] ( حامص ) امتزاج. اختلاط. شوب. || الفت. معاشرت. خلطه و آمیزش : چون... آمیختگی آمد... بازار مضرِّبان و مفسدان کاسد گردد. ( تاریخ بیهقی ).
- آمیختگی دادن ؛ تألیف.
- آمیختگی کار ؛ ارتباک.
- آمیختگی گرفتن با چیزی ؛ الفت.
- آمیختگی و آشفتگی کار ؛ بوخ.
- آمیختگیها ؛ شوائب.
- آمیختگی دادن ؛ تألیف.
- آمیختگی کار ؛ ارتباک.
- آمیختگی گرفتن با چیزی ؛ الفت.
- آمیختگی و آشفتگی کار ؛ بوخ.
- آمیختگیها ؛ شوائب.
فرهنگ عمید
( آمیختگی ) ۱. اختلاط، امتزاج.
۲. [قدیمی] معاشرت، الفت، خلطه، آمیزش.
۲. [قدیمی] معاشرت، الفت، خلطه، آمیزش.
جدول کلمات
آمیختگی
امتزاج
امتزاج
پیشنهاد کاربران
شلوغی بهم ریختگی
آلایش، شایبه، اختلاط، امتزاج، آمیزش، خلط، معاشرت
شائبه
امتزاج
آمیزش
کلمات دیگر: