کلمه جو
صفحه اصلی

اعتراف


مترادف اعتراف : ابراز، اذعان، اظهار، افشا، اقرار، بیان، تصدیق، خستو، مقر

متضاد اعتراف : انکار

برابر پارسی : بزبان آوری، پذیرا، پذیرش

فارسی به انگلیسی

concession, confession, profession

confession


فارسی به عربی

دخول , مهنة

عربی به فارسی

اعتراف , اظهار اشکار , اظهار و اقرار علني , اقرار , اقرار بجرم , اعتراف نامه , بازشناخت , بازشناسي


مترادف و متضاد

admission (اسم)
پذیرش، دخول، تصدیق، قبول، اعتراف، ورودیه، درامد، اجازهء ورود، بارداد

profession (اسم)
اقرار، اعتراف، حرفه، پیشه، شغل، سوگند ملایم، حرفهیی

avowal (اسم)
اعتراف، اظهار و اقرار علنی، اظهار اشکار

ابراز، اذعان، اظهار، افشا، اقرار، بیان، تصدیق، خستو، مقر ≠ انکار


فرهنگ فارسی

آگاه کردن کسی راازنام وحال وصفت خود، اقرارکردن ، شناختن
۱ - ( مصدر ) اقرار کردن خستو شدن مقرشدن . ۲ - ( اسم ) اقرار . جمع اعترافات .
ماخوذ از تازی اقرار . اذعان . ضد انکار و ثمر. این اعتراف و رضا آنست که احاطه کنی زیادتی فضل خدا را .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) اقرار کردن . ۲ - (اِمص . ) اقرار.

لغت نامه دهخدا

اعتراف. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) خبر دادن کسی را از نام و حال و صفت خود. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). از نام و کار خود کسی را خبر کردن. ( از اقرب الموارد ): اعترف الی اعترافاً؛ خبر داد مرا از نام و حال و صفت خود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خبر کردن. ( المصادر زوزنی ). || خبر پرسیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خبر خواستن از کسی ، یقال : «اذهب الی هؤلاء القوم فاعترفهم ». ( از اقرب الموارد ). پرسیدن چیزی از کسی. ( تاج المصادر بیهقی ). پرسیدن چیزی. ( آنندراج ). || ذلیل و خوار گردیدن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). خوار و فرمانبردار گردیدن. ( از اقرب الموارد ). || شناختن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شناختن. ( آنندراج ) ( منتخب از آنندراج ). || شکیبا شدن بر امری. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). صبر کردن. ( آنندراج ). بر چیزی شکیبایی کردن. ( از اقرب الموارد ). || اقرار کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( المصادر زوزنی ) ( ترجمان القرآن تهذیب عادل بن علی ). بر خطای خود اقرار کردن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). اقرار کردن بگناه و جز آن. ( بهار عجم ). اقرار دادن. ( تاج المصادر بیهقی ). بزیان خویشتن بچیزی اقرار کردن. ( از اقرب الموارد ). بَوء. بُوآء. تَذریع. اِمصاع. اِذعان. به گردن گرفتن.ضد انکار. ( از یادداشتهای مؤلف ). مقر شدن. خستو شدن. اقرار کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). استو شدن. ( تاریخ بیهقی ). خستو شدن. ( از یادداشت مؤلف ). || صید کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِمص ) اقرار. ( ناظم الاطباء ). اذعان. ضد انکار : و ثمره این اعتراف و رضا آن است که احاطه کند زیادتی فضل خدا را. ( تاریخ بیهقی ص 309 ). و بفضل او جزم داشتم به آن که امامت حق اوست و اعتراف داشتم ببرکت او. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 315 ). و دوست و دشمن به علو همت و کمال سیاست آن خسرو دین دار... اعتراف آوردند. ( کلیله و دمنه ). مرد... بگناه خویش اعتراف آورد. ( کلیله و دمنه ). اعتراف بنادانی دانایی و اقرار بناتوانی توانایی است. و با لفظ داشتن و آوردن مستعمل است. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( بهار عجم ) :
بعجز عیسی و خضر اعتراف آری اگر وقتی
دمی در خاطرم آیی و غمهای نهان بینی.
واله هروی ( از آنندراج ).
زآیینه جمال تو دیدیم هرچه بود
عارف کسی بود که بدین دارد اعتراف.

اعتراف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خبر دادن کسی را از نام و حال و صفت خود. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). از نام و کار خود کسی را خبر کردن . (از اقرب الموارد): اعترف الی اعترافاً؛ خبر داد مرا از نام و حال و صفت خود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خبر کردن . (المصادر زوزنی ). || خبر پرسیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خبر خواستن از کسی ، یقال : «اذهب الی هؤلاء القوم فاعترفهم ». (از اقرب الموارد). پرسیدن چیزی از کسی . (تاج المصادر بیهقی ). پرسیدن چیزی . (آنندراج ). || ذلیل و خوار گردیدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). خوار و فرمانبردار گردیدن . (از اقرب الموارد). || شناختن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شناختن . (آنندراج ) (منتخب از آنندراج ). || شکیبا شدن بر امری . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). صبر کردن . (آنندراج ). بر چیزی شکیبایی کردن . (از اقرب الموارد). || اقرار کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن تهذیب عادل بن علی ). بر خطای خود اقرار کردن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). اقرار کردن بگناه و جز آن . (بهار عجم ). اقرار دادن . (تاج المصادر بیهقی ). بزیان خویشتن بچیزی اقرار کردن . (از اقرب الموارد). بَوء. بُوآء. تَذریع. اِمصاع . اِذعان . به گردن گرفتن .ضد انکار. (از یادداشتهای مؤلف ). مقر شدن . خستو شدن . اقرار کردن . (فرهنگ فارسی معین ). استو شدن . (تاریخ بیهقی ). خستو شدن . (از یادداشت مؤلف ). || صید کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) اقرار. (ناظم الاطباء). اذعان . ضد انکار : و ثمره ٔ این اعتراف و رضا آن است که احاطه کند زیادتی فضل خدا را. (تاریخ بیهقی ص 309). و بفضل او جزم داشتم به آن که امامت حق اوست و اعتراف داشتم ببرکت او. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 315). و دوست و دشمن به علو همت و کمال سیاست آن خسرو دین دار... اعتراف آوردند. (کلیله و دمنه ). مرد... بگناه خویش اعتراف آورد. (کلیله و دمنه ). اعتراف بنادانی دانایی و اقرار بناتوانی توانایی است . و با لفظ داشتن و آوردن مستعمل است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (بهار عجم ) :
بعجز عیسی و خضر اعتراف آری اگر وقتی
دمی در خاطرم آیی و غمهای نهان بینی .

واله هروی (از آنندراج ).


زآیینه ٔ جمال تو دیدیم هرچه بود
عارف کسی بود که بدین دارد اعتراف .

اسیر لاهیجی (از آنندراج ) (از بهارعجم ).



فرهنگ عمید

اقرار کردن کسی به گناه یا جرمی که مرتکب شده.

دانشنامه عمومی

اعتراف عملی است که مسیحیان در مقابل پدر روحانی یا شمایل عیسی مسیح و یهودیان در برابر خدا به گناهان مرتکب شده خود اعتراف می کنند.
چنین مکانی از همان ابتدای پیدایش مکان های مذهبی مسیحیان وجود داشته است. اماقبل از اینکه مسیحیان بطور رسمی معابدی برای خود ایجاد کنند بطور غیر رسمی پیش مراجع روحانی خود اعتراف می کردند.
این مکان ها ریشه در اعتقادات مسیحیان به ویژه کاتولیک ها دارد مبنی بر اینکه اعتراف نزد پدر روحانی باعث بخشش گناهان می شود دارد. البته پروتستان ها به این شیوه اعتقاد ندارد و معتقدند که اعتراف نیازی به پدر روحانی یا مکان خاص ندارد وهر انسان با دعا کردن مستقیم به پیشگاه خداوند پسر یا پدر می تواند مشمول رحمت الهی شود.

دانشنامه آزاد فارسی

اعتراف (حقوق). رجوع شود به:اقرار

اعتراف (مسیحیت). اِعتراف (مسیحیت)
اِعتراف (مسیحیت) confession (religion) اعتراف به گناهان در سنت کلیسای کاتولیک رومی، کلیسای ارتدوکس و بیشتر کلیساهای خاور دور. از اوایل قرن ۱۹ در کلیساهای انگلیکان و لوتری نیز معمول شد. اعتراف، بخشی از آیین قدسی توبه است که پشیمانی از گناه را نشان می دهد. از ۱۲۱۵م، به حکم شورای لاتِران، اعتراف نزد کشیش، که در آموزه های کلیسای کاتولیک از اختیار الهی بخشش برخوردار است، لااقل یک بار در سال اجباری است، ولی دفعات بیشتر اعتراف، مستحب است. پیروان یوحنای معمدان و کلیسای مسیحی اولیه، در ملأ عام اعتراف می کردند. اکنون اعتراف در کلیسای کاتولیک رومی در تنهایی و نزد کشیش در اتاقک اعتراف انجام می گیرد، ولی از ۱۹۷۷، پیش از اعتراف ممکن است گفت وگویی گروهی صورت بگیرد یا اعضای گروه در جمع آزادانه اعتراف کنند. شخصی که نزد کشیش اعتراف می کند، نشان می دهد که از گناهش پشیمان است و عهد می بندد دیگر مرتکب آن گناه نشود. هدف از اعتراف، بازگشت به سوی رحمت پروردگار است. برخی از مسیحیان ترجیح می دهند بدون واسطة کشیش، مستقیماً نزد خدا اعتراف و از او طلب بخشایش کنند. برخی دیگر نیز نزد کشیش، در مقام نمایندة خدا در زمین، اعتراف می کنند. اعتراف جمعی در بیشتر آیین های کلیسایی مرسوم است؛ در آیین اَفخارستیا، اعتراف جمعی پیش از پذیرایی عشای ربانی (تناول) انجام می گیرد. پس از اعتراف جمعی، نمازگزاران به نشانة موافقت با مضمون آیات، به همراه کشیش «آمین» می گویند.

فرهنگ فارسی ساره

پذیرش، پذیرا


نقل قول ها

اعتراف (فیلم ۱۹۷۰). اعتراف (به فرانسوی: L'aveu) یک فیلم به کارگردانی کوستا گاوراس است که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به ایو مونتان، سیمون سینیوره و گابریله فرزتی اشاره کرد.

جدول کلمات

اقرار

پیشنهاد کاربران

در پارسی " خستو " برابر کتاب فرهنگ برابرهای پارسی واژه های بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
خستویدن= اعتراف کردن

پذیرگویی

یا پذیرش گویی

بر زبان اوردن حقیقت

ابراز، اذعان، اظهار، افشا، اقرار، بیان، تصدیق، خستو، مقر

بر زبان آوردن حقیقت

در پارسی پهلوی:
اعتراف _ خَستو
اعتراف کردن _خستودن


کلمات دیگر: