کلمه جو
صفحه اصلی

اضرار


مترادف اضرار : خسارت، خسران، زیان، ضرر

برابر پارسی : زیان رساندن، آسیب رساندن

فارسی به انگلیسی

causing a loss

مترادف و متضاد

خسارت، خسران، زیان، ضرر


فرهنگ فارسی

ضرررسانیدن، زیان رساندن، گزندرسانیدن، جمع ضرر، وجمع ضریر
( مصدر ) زیان رسانیدن ضرر رساندن گزند رسانیدن .
نام کشور کوهستانی پهناوری در جانب غربی افریقا میان مراکش و سنگامبیاست و وسعت بسیاری از اقیانوس اطلس بسوی صحرای کبیر دارد مرکز این سرزمین ودان است و شهرهای دیگری بنامهای : شینکی عطر و اویفت نیز در داخل آن کشور واقع است و اسکله بنام ارکین در ساحل اقیانوس اطلس دارد .

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) ضرر رساندن ، گزند رساندن .

لغت نامه دهخدا

اضرار. [ اَ ] (اِخ ) سرزمین بزرگی است در صحرای کبیر در میان تمیقتو و آیر. (از قاموس الاعلام ترکی ).


اضرار. [ اِ ] ( ع مص ) گزندرسانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( آنندراج ). گزند رسانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اضرار کسی را؛ زیان رسانیدن به وی. ( از اقرب الموارد ).ضرر رسانیدن. ( غیاث ). زیان زدن به کسی :
کوه بود آدم اگر پرمار نیست
کان تریاقست و بی اضرار نیست.
مولوی.
|| بر سر زن دیگری خواستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زن بر سر زن آوردن. ( آنندراج ). بیش از یک زن کردن و باوسنی گشتن زن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). باوسنی گشتن زن ، یعنی زنی را بر زن دیگر نکاح کردن. ( لغت خطی ). بر سر زن زناشویی کردن. ( از اقرب الموارد ). || نزدیک شدن توجبه دیوار را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نزدیک شدن سیل به دیوار. ( از اقرب الموارد ). || سخت نزدیک شدن. ( آنندراج ). نزدیک شدن یکی بدیگری چنانکه به وی بچسبد. ( از اقرب الموارد از الاساس ). || نزدیک شدن ابر بزمین. ( از اقرب الموارد ). قریب زمین شدن ابر. ( منتهی الارب ). و درناظم الاطباء «ابر» بغلط «اسب » شده است. قریب شدن ابر زمین را. ( آنندراج ). || گزیدن اسب لگام را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). به دندان گرفتن اسب لجام را و خاییدن آن. ( از آنندراج ). گزیدن اسب کام لگام را. اضزاز. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اِضْزاز شود. || اضرار دویدن ؛ قدری شتاب کردن در آن. ( از اقرب الموارد ). دویدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || اضرار به چیزی و بر چیزی ؛ شتاب کردن بدان یا بر آن. ( از اقرب الموارد ). شتابی کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شتاب نمودن. ( آنندراج ). || به ستم کسی را بر کاری داشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). به اکراه کسی را بر کاری داشتن. || شکیبایی کردن بر سیر شدید. || اضرار مرد؛ راحت شدن بر وی نیاز بمال. || رجل ٌ ضر اضرار؛ یعنی در رای خود داهیه است. ( از اقرب الموارد ).

اضرار. [اَ ] ( ع اِ ) ج ِ ضَرَر. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || ( ص ، اِ ) ج ِ ضریر. ( اقرب الموارد ).

اضرار. [ اَ ] ( اِخ ) کوه کوچکی در کشور توارغ. || نام چند جایگاه در الجزایر. ( از قاموس الاعلام ترکی ).

اضرار. [ اَ ] ( اِخ ) سرزمین بزرگی است در صحرای کبیر در میان تمیقتو و آیر. ( از قاموس الاعلام ترکی ).

اضرار. [ اَ ] ( اِخ ) نام کشور کوهستانی پهناوری در جانب غربی آفریقا میان مراکش و سنگامبیاست و وسعت بسیاری از اقیانوس اطلس بسوی صحرای کبیر دارد. مرکز این سرزمین ودان است و شهرهای دیگری بنامهای شینکی ، عطر، و اویفت نیز در داخل آن کشور واقع است و اسکله ای بنام ارکین در ساحل اقیانوس اطلس دارد. مردم این کشور عرب اند و در حدود 7000 تن شهرنشین و گروه بسیاری ایلات صحراگردجمعیت آن را تشکیل می دهد. ( از قاموس الاعلام ترکی ).

اضرار. [ اَ ] (اِخ ) کوه کوچکی در کشور توارغ . || نام چند جایگاه در الجزایر. (از قاموس الاعلام ترکی ).


اضرار. [ اَ ] (اِخ ) نام کشور کوهستانی پهناوری در جانب غربی آفریقا میان مراکش و سنگامبیاست و وسعت بسیاری از اقیانوس اطلس بسوی صحرای کبیر دارد. مرکز این سرزمین ودان است و شهرهای دیگری بنامهای شینکی ، عطر، و اویفت نیز در داخل آن کشور واقع است و اسکله ای بنام ارکین در ساحل اقیانوس اطلس دارد. مردم این کشور عرب اند و در حدود 7000 تن شهرنشین و گروه بسیاری ایلات صحراگردجمعیت آن را تشکیل می دهد. (از قاموس الاعلام ترکی ).


اضرار. [ اِ ] (ع مص ) گزندرسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ). گزند رسانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اضرار کسی را؛ زیان رسانیدن به وی . (از اقرب الموارد).ضرر رسانیدن . (غیاث ). زیان زدن به کسی :
کوه بود آدم اگر پرمار نیست
کان تریاقست و بی اضرار نیست .

مولوی .


|| بر سر زن دیگری خواستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زن بر سر زن آوردن . (آنندراج ). بیش از یک زن کردن و باوسنی گشتن زن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). باوسنی گشتن زن ، یعنی زنی را بر زن دیگر نکاح کردن . (لغت خطی ). بر سر زن زناشویی کردن . (از اقرب الموارد). || نزدیک شدن توجبه دیوار را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نزدیک شدن سیل به دیوار. (از اقرب الموارد). || سخت نزدیک شدن . (آنندراج ). نزدیک شدن یکی بدیگری چنانکه به وی بچسبد. (از اقرب الموارد از الاساس ). || نزدیک شدن ابر بزمین . (از اقرب الموارد). قریب زمین شدن ابر. (منتهی الارب ). و درناظم الاطباء «ابر» بغلط «اسب » شده است . قریب شدن ابر زمین را. (آنندراج ). || گزیدن اسب لگام را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به دندان گرفتن اسب لجام را و خاییدن آن . (از آنندراج ). گزیدن اسب کام لگام را. اضزاز. (از اقرب الموارد). و رجوع به اِضْزاز شود. || اضرار دویدن ؛ قدری شتاب کردن در آن . (از اقرب الموارد). دویدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || اضرار به چیزی و بر چیزی ؛ شتاب کردن بدان یا بر آن . (از اقرب الموارد). شتابی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شتاب نمودن . (آنندراج ). || به ستم کسی را بر کاری داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). به اکراه کسی را بر کاری داشتن . || شکیبایی کردن بر سیر شدید. || اضرار مرد؛ راحت شدن بر وی نیاز بمال . || رجل ٌ ضر اضرار؛ یعنی در رای خود داهیه است . (از اقرب الموارد).

اضرار. [اَ ] (ع اِ) ج ِ ضَرَر. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || (ص ، اِ) ج ِ ضریر. (اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

ضرر رسانیدن، زیان رساندن، گزند رسانیدن.

پیشنهاد کاربران

به سودکردن
ضرر
به نفع نباشد

زیان رساندن به کسی

زیان رسیدن ، ضرر زدن، گزند کردن


کلمات دیگر: