کلمه جو
صفحه اصلی

تعدیل


مترادف تعدیل : متعادل سازی، برابر ساختن، معادل کردن

برابر پارسی : تراز، برابرسازی

فارسی به انگلیسی

adjustment, modification, realignment

adjustment


فارسی به عربی

تعدیل , تنظیم

عربی به فارسی

تعديل , تنظيم , تغيير , تبديل , دگرش , دگرگوني , ترميم , پيرايش , اصلا ح , زير وبم , نوسان صدا , نوسان , فرکانس , چاپ افست , جابجاسازي , مبدا , نقطه شروع مسابقه , چين , خميدگي , انحراف , وزنه متعادل , رقم متعادل کننده , متعادل کردن , جبران کردن , خنثي کردن , چاپ افست کردن


مترادف و متضاد

برابر ساختن


معادل کردن


adjustment (اسم)
تطبیق، تنظیم، تعدیل، اصلاح، میزان، تسویه، اسباب تنظیم، الت تعدیل

settlement (اسم)
مسکن، توافق، تعدیل، تسویه، تصفیه، ته نشینی، پرداخت، واریز، کلنی، زیست گاه

regulation (اسم)
تنظیم، تعدیل، دستور، ایین نامه، قانون، قاعده، مقرره

modification (اسم)
تعدیل، اصلاح، تصرف، پیرایش، تغییر و تبدیل

balancing (اسم)
تعدیل

damping (اسم)
تخفیف، تعدیل

متعادل‌سازی


۱. متعادلسازی
۲. برابر ساختن
۳. معادل کردن


فرهنگ فارسی

راست کردن، برابرکردن، هموزن کردن، مساوی کردن
۱ - ( مصدر ) راست کردن معتدل کردن بحد وسط آوردن . ۲ - تقسیم کردن از روی عدالت.۳ - راستکار خواندن پارسا داشتن . جمع : تعدیلات .

روشی آماری برای دست یافتن به سنجه‌های قابل‌مقایسه در جمعیت‌هایی که از حیث متغیرهای دیگر با هم متفاوت‌اند


فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) راست کردن ، معتدل کردن . ۲ - (اِمص . ) تقسیم کردن از روی عدالت . ۳ - راست کار خواندن ، پارسا داشتن . ۴ - کم کردن .

لغت نامه دهخدا

تعدیل. [ ت َ ] ( ع مص ) راست کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). راست کردن. یقال :عدل الحکم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). راست و درست کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). راست کردن چیز یا حکمی. ( از اقرب الموارد ). راستی و درستی و برابری و صحت و عدالت. ( ناظم الاطباء ). || عدل خواندن. ( تاج المصادر بیهقی ). عادل خواندن. ( زوزنی ). شایسته گواهی گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ازآنندراج ). پاک گردانیدن شاهد. ( از اقرب الموارد ). || تسویه. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || برابر کردن ترازو را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). برابر کردن چیزی را به چیزی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). برابر کردن ترازو و کیل را. ( از اقرب الموارد ). || عدلین قرار دادن کالا را. ( از اقرب الموارد ). || یقال : شرب حتی عدل ؛ یعنی نوشید چندان که شکمش مانند تنگبار گردید. || بدرستی نمودن کاری را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
- جرح و تعدیل ؛ رجوع به جرح و جرح و تعدیل شود.
- علم تعدیل ؛ صاحب کشف الظنون بنقل از مولی ابن الخیر در ذیل علم تعریف آرد که : علمی است که بدان تفاوت شب و روز و تداخل ساعات در شب و روز بهنگام اختلاف آنها در تابستان و زمستان شناخته شود و سپس آرد که ابن الخیر این دانش را از فروع علم هندسه دانسته و شاید آنچه وی یاد کرده همان تعدیلات مستعمل دردستوری است که برای استخراج تقویم از زیج وضع شده ودر آن جدول تعدیل ایام است و در زیج جدولهایی در این باره یافت میشود و پیداست که اگر مراد وی این معنی باشد آنگاه تعدیل از مسائل علم زیج و تقویم است...و خلاصه علم بودن آن درست نیست. رجوع به کشف الظنون و تعدیل شمس شود.

فرهنگ عمید

۱. راست کردن.
۲. برابر کردن، دو چیز را با هم مساوی کردن.
۳. هم وزن کردن.

دانشنامه عمومی

تعدیل (انگلیسی: The Levelling) یک فیلم درام به کارگردانی هوپ دیکسن لیچ است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به الی کندریک اشاره کرد.
۱۰ سپتامبر ۲۰۱۶ (۲۰۱۶-09-۱۰) (TIFF)
۷ اکتبر ۲۰۱۶ (۲۰۱۶-10-۰۷) (پادشاهی متحده)

فرهنگستان زبان و ادب

{adjustment} [علوم سلامت] روشی آماری برای دست یافتن به سنجه های قابل مقایسه در جمعیت هایی که از حیث متغیرهای دیگر با هم متفاوت اند

پیشنهاد کاربران

تعدیل ( Adjustment )
:[اصطلاح بیمه]در بیمه های بلندمدت مانند بیمه عمر و یا بیمه مهندسی، از آنجایی که مدت بیمه نامه چند سال است. ارزش خدمات در سنوات بعدی از ارزش آن در سال اول بیشتر بوده اما مبلغ موردبیمه در بیمه نامه ثابت می باشد. برای اینکه بروز حادثه، خسارت به ارزش روز پرداخت گردد مبلغی بین 10 تا 30 درصد مبلغ قرارداد به عنوان تعدیل تحت پوشش بیمه نامه قرار می گیرد.

تعدیل یعنی عدالت درست کار مثل کفه ترازو که دو طرف آن مساوی باشد

مساوی ، برابر ، تقسیم درست

تعادل

متعادل کردن

درعلم درایه الفاظ وعباراتی راگویند که استعمال آنها درحق کسی عدالت اورا می رساند مانند عبارت هوعدل ( منبع :ترمینولوژی حقوق ، دکترجعفری لنگرودی )

تعدیل به معنای کم کردن است. . . مثلا میگویندتعدیل نیرو نداریم. یععنی کم کردن نیرو نداریم عداالت. برابری

Adjustmentتعدیل
معنی فارسی برابرکردن، مساوی کردن، متعآدل ساختن

کم شدن، کم کردن، کم شده

تجدید نظر

برابر کردن ترازو

برابر سازی


کلمات دیگر: