کلمه جو
صفحه اصلی

عکف

فرهنگ فارسی

جمع عاکف

لغت نامه دهخدا

عکف. [ ع َ] ( ع مص ) بازداشتن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( ترجمان القرآن جرجانی ). منع کردن. ( از اقرب الموارد ). || بند نمودن. ( از منتهی الارب ). حبس کردن. ( از اقرب الموارد ). || گرد چیزی گردیدن. || پیرامون کشته گردیدن مرغان.( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || روی آوردن بر کسی و ملازم و همراه او شدن. || روی آوردن اسبان بر قائد خود. ( از اقرب الموارد ). || در رشته گردیدن مروارید و جز آن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || تأخیر کردن. || اعتکاف کردن. ( از اقرب الموارد ).

عکف. [ ع َ ک ِ ] ( ع ص ) موی مرغول. ( منتهی الارب ). جعد در موی. ( از اقرب الموارد ).

عکف. [ ع ُک ْ ک َ ] ( ع ص ،اِ ) ج ِ عاکِف. ( اقرب الموارد ). رجوع به عاکف شود.

عکف . [ ع َ ک ِ ] (ع ص ) موی مرغول . (منتهی الارب ). جعد در موی . (از اقرب الموارد).


عکف . [ ع َ] (ع مص ) بازداشتن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). منع کردن . (از اقرب الموارد). || بند نمودن . (از منتهی الارب ). حبس کردن . (از اقرب الموارد). || گرد چیزی گردیدن . || پیرامون کشته گردیدن مرغان .(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || روی آوردن بر کسی و ملازم و همراه او شدن . || روی آوردن اسبان بر قائد خود. (از اقرب الموارد). || در رشته گردیدن مروارید و جز آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تأخیر کردن . || اعتکاف کردن . (از اقرب الموارد).


عکف . [ ع ُک ْ ک َ ] (ع ص ،اِ) ج ِ عاکِف . (اقرب الموارد). رجوع به عاکف شود.


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۹(بار)
عکوف و عکف به معنی ملازمت با تعظیم است. در مفردات آمده: «العُکُوفُ اَلاِقْبالُ عَلَی الَشَّی‏ءِ وَ مُلازِمَتِهِ عَلَی سَبیلِ الْتَعْظیمِ لِهُ» در قاموس گفته: «عَکَفَ عَلَیْهِ عُکُوفاً:اَقْبَلَ عَلَیْهِ مُواظِباً». این کلمه به معنی حبس و منع نیز آمده است چنانکه خواهد آمد، اکثر موارد آن در قرآن مجید به معنی مواظبت و ملازمت است. . مراد از عاکف کسی است که در مکه ساکن و ملازم باشد، بادی آن است که از کنار آید (و ظاهر شود چنانکه در بدء گذشت). یعنی مسجد محترمی که آن را برای مقیم و مسافر یکسان کرده‏ایم. . بنگر به معبودت که بدان ملازم شدی حتماً حتماً آن را می‏سوزانیم یا ریزریز می‏کنیم. . گفتند: پیوسته ملازم گوساله خواهیم بود تا موسی پیش ما بازگردد. . معکوف به معنی ممنوع است «وَالْهَدْیَ» عطف است به ضمیر معفول در «صَدُّوکُمْ» آیه در جریان حدیبیّه است که مشرکان رسول خدا«صلی‏اللَّه‏وعلیه‏وآله» را از انجام عمره مانع شده و نیز نگذاشتند قربانی‏های مسلمانان به مکّه برسد یعنی:آنان همان کسانی هستند که کافر شدند و شما را از مسجدالحرام بازداشتند و قربانی را ممنوع و محبوس کردند از اینکه به محل خویش برسند (محل ذبح آنها مکه بود چنانکه محل ذبح قربان حج منی است). اعتکاف‏ عاکف و معتکف کسی است که خود را به قصد عبادت در مسجد حبس کند و از آن بیرون نرود. اعتکاف فقط ماندن در مسجد است به قصد تعبّد هر چند قصد عبادت دیگر نداشته باشد ولی احوط است قصد عبادت دیگر نیز. اعتکاف به اصل شرع مستحب و با نذر و سوگند و غیره واجب می‏شود. روز از شرایط آن است معتکف باید روزه باشد خواه واجب باشد یا مستحب. حدّاقلّ آن سه روز است و از آن کمتر نمی‏شود و در کثرت حدّی ندارد ولی باید برابر هر دو روز روز سوم را تمام کند مثلا اگر پنج روز اعتکاف کرد باید روز ششم را نیز اعتکاف کند و اگر هشت روز کرد باید روز نهم را نیز اضافه کند و هکذا. و باید در مسجد جامع شهر باشد نه در مسجد محله و بازار (بعضی فقط به چهار مسجد مکه، مدینه، کوفه و بصره منحصر کرده و گفته‏اند در سایر مساجد به قصد رجاء آورند) و باید پیوسته در مسجد باشد و جز برای ضرورت خارج نشود اگر عمداً بدون ضرورت خارج شود باطل است...


کلمات دیگر: