پل زدن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( مصدر ) بنا کردن پل پل بستن پل ساختن پل کردن .
لغت نامه دهخدا
پل زدن. [ پ ُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) پل ساختن. پل کردن. پل بستن و بنا کردن پل :
یکی پول دیگر بباید زدن
شدن را یکی راه و بازآمدن.
یکی پول دیگر بباید زدن
شدن را یکی راه و بازآمدن.
فردوسی.
کلمات دیگر: