کلمه جو
صفحه اصلی

اصحاب رای

فرهنگ فارسی

صاحبان رای . صاحبنظران . خداوند اندیشه و رای . اصحاب رای بمدارا گرد خصم در آیند .

لغت نامه دهخدا

اصحاب رای. [ اَ ب ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صاحبان رای.صاحبنظران. خداوندان اندیشه و رای : اصحاب رای به مدارا... گرد خصم درآیند. ( کلیله و دمنه ).
برند از جهان با خود اصحاب رای
فرومایه ماند بحسرت بجای.
سعدی.
|| ( اِخ ) حنفیه. اصحاب ابوحنیفه نعمان بن ثابت بن مرزبان کوفی فارسی که آنان را اصحاب قیاس میخواندند زیرا درباره مسائلی که حدیث یا اثری وجود نداشت به رای خود و قیاس رجوع میکردند. اصحاب ابوحنیفه است و اصحاب او همچو ابویوسف ویعقوب بن محمد القاضی و زفربن هذیل و محمدبن الحسن الشیبانی و حسن بن زیاد و ابن سماعه و بشر المرسی و ابومطیع البلخی. ( نفایس الفنون ). و آنان از مردم عراقندو در زمره اصحاب ابوحنیفه نعمان بن ثابت بشمار میروند. و از جمله اصحاب ابوحنیفه میتوان این گروه را نام برد: محمدبن حسن شیبانی. ابویوسف یعقوب بن محمد قاضی. زفربن هذیل. حسن بن زیاد لؤلؤی. ابن سماعة. عافیه قاضی. ابومطیع بلخی. بشر مریسی. و این گروه را ازاینرو اصحاب رای میگفتند که عنایت آنان به تحصیل وجهی از قیاس و معنی مستنبط از احکام بود و آنها بنای حوادث را بر قیاس و معانی مستنبط از احکام مینهادند و چه بسا که قیاس جلی را بر آحاد اخبار مقدم میداشتند. ابوحنیفه ( رح ) گفت این است رای و نظر، و آن نیکوترین چیزیست که ما توانستیم بدست آوریم و اگر کسی بر جز این توانایی دارد رای و نظر او متعلق به خود اوست و ازآن ما متعلق به ما. و پیروان ابوحنیفه چه بسا که افزون بر اجتهاد وی به اجتهاد دست می یازیدند و با وی در حکم اجتهادی بمخالفت برمیخاستند، و مسائلی که درباره آنها مخالفت کرده اند معروفست. و میان دو فرقه اصحاب حدیث و اصحاب رای درباره فروع اختلافات بسیاریست و هر دو گروه را تصانیفی است که در آنها درباره مسائل مورد اختلاف به مناظرات پرداخته و در مناهج ظنون به نهایت رسیده به حدی که مشرف بر قطع و یقین شده اند و درباره اینگونه مسائل اختلافی لازم نیست هیچگاه به تکفیر آنها پرداخت یا آنان را به گمراهی نسبت داد بلکه همه آنان مجتهد مصیب اند. ( از ملل و نحل چ مطبعه حجازی قاهره ج 1 ص 367 ). و رجوع به تاریخ سیستان ص 276 شود.

دانشنامه آزاد فارسی

اَصحابِ رأی
پیروان مذهب فقهی ابوحنیفه، و نیز همۀ فقیهان عراق که طرفدار و پیرو عبدالله بن مسعود بودند. عبدالله بن مسعود را سرسلسلۀ اصحاب رأی دانسته اند. این اصطلاح گاه به صورت های اصحاب الرّأی و القیاس، اولی الرّأی، اصحاب الرّأی و المقائیس، اصحاب الاجتهاد بالرّأی (اصحاب الاجتهاد) و اهل الرّأی، در متون فقهی آمده، و مراد از واژۀ رأی یکی از معانی زیر است: ۱. نظریۀ شخصی که فقیه در مقام قانون گذاری، در مواردی که نص وجود ندارد، بدون استناد به منابع معتبر شرعی، تشریع می کند. ۲. نظریۀ شخصی فقیه، که حتی با وجود نص و گاه برخلاف آن، به عنوان حکم فقهی بیان می شود. البته اظهارنظر با وجود نص، که به آن اجتهاد در برابر نص گویند، بسیار نادر است. ۳. نظریۀ فقهی براساس منابعی ظنّی چون قیاس، استحسان و مصالح مرسله، در مقام استنباط احکام شرعی. در واقع، اصحاب رأی فقهایی هستند که براساس تفکر شخصی و بدون استناد به منابع معتبر فقهی نظریه پردازی می کنند و فتوا می دهند. امام علی (ع) فرمود: از اصحاب رأی دوری کنید؛ آنان دشمن سنّتِ رسول خدا (ص) هستند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اصحاب رأی. اَصْحاب ِ رَأْی ، عنوان پیروان یکی از دو گرایش اصلی در فقه سده های نخستین اسلامی که مروج کاربرد شیوه های اجتهاد الرأی در استنباط فقهی بوده اند.
در تاریخ فقه ، فقهای سرزمین عراق ، به ویژه فقیه کوفی ابوحنیفه ، به عنوان نماد این گرایش شناخته می شده اند.


کلمات دیگر: