کلمه جو
صفحه اصلی

قلماق

فرهنگ فارسی

نام طایفه ای از تتار نام طایفه ایست از مغول که در سمت شمالی دشت قبچاق و خطا و ختن می نشینند وجه تسمیه ماخوذ است از قالماقچی یعنی ماندنی .

لغت نامه دهخدا

قلماق. [ ق َ ] ( اِخ ) نام طایفه ای از تتار. ( ناظم الاطباء ) ( مجمل التواریخ گلستانه ص 180 ). نام طایفه ای است از مغول که درسمت شمالی دشت قبچاق و خطا و ختن می نشینند. وجه تسمیه مأخوذ است از قالماقچی یعنی ماندنی. رجوع به سنگلاخ ذیل همین کلمه و ذیل قبچاق شود: و از ولایات ختای و چین و ماچین و قلماق و تبت و غیر ذلک صدهزار در اردو جمع آمده بودند. ( حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 643 ).

گویش مازنی

/ghalmaagh/ استخوان ران

استخوان ران



کلمات دیگر: