فریاد کشیدن
فارسی به انگلیسی
howl, bark, vociferate
فرهنگ فارسی
فریاد کردن . فریاد بر آوردن
لغت نامه دهخدا
فریاد کشیدن. [ ف َرْ ک َ / ک ِ دَ ]( مص مرکب ) فریاد کردن. فریاد برآوردن. فریاد زدن.
جدول کلمات
صریر
پیشنهاد کاربران
جار زدن
داد کردن
آواز بلند برآوردن. داد زدن. فریاد کردن. داد کشیدن. فریاد کشیدن. آوای بلند برآوردن.
آواز بلند برآوردن. داد زدن. فریاد کردن. داد کشیدن. فریاد کشیدن. آوای بلند برآوردن.
( مصدر ) نهیب زدن به ( بر ) کسی . فریاد کشیدن بسوی او .
نهیب دادن
کلمات دیگر: