کلمه جو
صفحه اصلی

نفسانی


مترادف نفسانی : شهوانی، روانی، نفسانیات

برابر پارسی : روانی

فارسی به انگلیسی

animal, bodily, carnal, sensual, worldly

sensual, carnal


فارسی به عربی

جسدی , عاطفی

مترادف و متضاد

۱. شهوانی
۲. روانی، نفسانیات


affective (صفت)
موثر، نفسانی

sensual (صفت)
نفسانی، جسمانی، شهوانی، هوس ران

carnal (صفت)
نفسانی، خون اشام، جسمانی، شهوانی، جسمی

شهوانی


روانی، نفسانیات


فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به نفس مربوط به نفس : پس جنباننده این جسم نخستین عقلی نبود و نه طبعی بلکه نفسانی بود . یا کیفیات نفسانی . حالاتی که در نفس انسانی جریان می یابد .

لغت نامه دهخدا

نفسانی. [ ن َ ] ( ص نسبی ) منسوب به نفس. از نفس. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به نفس شود. || منسوب به نفس اماره. مقابل روحانی : متابعت وساوس شیطانی و موافقت هواجس نفسانی نمودی. ( سندبادنامه ص 86 ).
چه خبر دارد از حقیقت عشق
پای بند هوای نفسانی.
؟

فرهنگ عمید

مربوط به نفْس.


کلمات دیگر: