press, cramp, tie, bond, obligation, stipulation, reservation, careadverb
قیود
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
بنود
عربی به فارسی
ژاکت ويژه خفت کردن ديوانگان
فرهنگ فارسی
جمع قید
( اسم ) جمع قید .
( اسم ) جمع قید .
فرهنگ معین
(قُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ قید.
لغت نامه دهخدا
قیود. [ ق ُ ] ( ع اِ ) ج ِ قید. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ) ( شرح قاموس ). رجوع به قید شود.
فرهنگ عمید
= قید
قید#NAME?
پیشنهاد کاربران
شرایط
شرایط، محدودیتها ، قید و بندها ، عوارض
اتفاقات، اوضاع، شرایط، وضعیت،
وضعیت، شرایط ، اتفاقها، اوضاع، قید
کلمات دیگر: