مترادف مجهز : آماده، تجهیزشده
متضاد مجهز : نامجهز
برابر پارسی : آماده، با ساز و برگ، بسیجیده
equipped, well - appointed, mobilized
آماده، تجهیزشده ≠ نامجهز
(مُ جَ هِّ) [ ع . ] (اِفا.) مهیا کنندة اسباب ، تجهیزکننده .
(مُ جَ هَّ) [ ع . ] (اِمف .) تجهیز شده ، آماده .
مجهز. [ م ُ ج َهَْ هََ ] (ع ص ) تجهیزشده . آماده شده . مهیا. || فرستاده شده . (ناظم الاطباء).
مجهز. [ م ُ ج َهَْ هَِ ] (ع ص ) سازنده ٔ جهاز عروس و مرده و مسافر و غازی و مانند آن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که تجهیز می کند عروس و مسافر و مرده را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کسی که مال التجاره ٔ فاخر به تجار دیگر دهد و روانه ٔ سفر کند. (از اقرب الموارد). کسی که بازرگانان را با جهاز یعنی متاع فاخر روانه ٔ سفر می کند یا خود با آن سفرمی نماید. (از محیط المحیط). و رجوع به مجاهز شود.
مجهز. [ م ُ هَِ ] (ع ص ) موت مجهز؛ مرگ شتاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مرگ سریع. (از اقرب الموارد).