کلمه جو
صفحه اصلی

محسوس شدن


مترادف محسوس شدن : حس شدن، ادراک شدن، دریافتن، احساس شدن

فارسی به عربی

ملمس

مترادف و متضاد

feel (فعل)
احساس کردن، حس کردن، لمس کردن، محسوس شدن

حسشدن، ادراک شدن، دریافتن، احساس شدن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) درک شدن توسط یکی از حواس : گرز ها و تیغها محسوس شد پیش بیمار و سرش منکوس شد . ( مثنوی )


کلمات دیگر: