کلمه جو
صفحه اصلی

نقض کردن

فارسی به انگلیسی

break, contravene, reverse, violate, to violate, to reverse

to violate, to reverse


break, contravene, reverse, violate


فارسی به عربی

انتهک , تناقض , خرق , عکس ، اِخْتِراق

مترادف و متضاد

break (فعل)
نقض کردن، شکستن، از هم باز کردن، فتق داشتن، مکی کردن

breach (فعل)
نقض کردن، ایجاد شکاف کردن، رخنه کردن در

gainsay (فعل)
انکار کردن، رد کردن، نقض کردن

reverse (فعل)
بر گرداندن، برگشتن، نقض کردن، وارونه کردن، پشت و رو کردن، واژگون کردن

violate (فعل)
ستیزه کردن، نقض کردن، شکستن، تجاوز کردن به، ستم کردن، بی حرمت ساختن، هتک احترام کردن

quash (فعل)
باطل کردن، نقض کردن، له کردن، با ضربه زدن، الغا کردن

contravene (فعل)
نقض کردن، تخلف کردن از، تخطی کردن

disaffirm (فعل)
انکار کردن، رد کردن، نقض کردن

infract (فعل)
نقض کردن، شکستن، تخلف کردن


کلمات دیگر: