مترادف سفینه : جهاز، غراب، کشتی، دفتر شعر، تذکره، جنگ، دفتر، دیوان، کتاب، فضاپیما
برابر پارسی : کشتی، ناو، کشتی سپهر
ship
کشتي , قايق , صندوقچه , کشتي پارويي يا بادباني قرون وسطي , نمونه ستوني و صفحه بندي نشده مطالب چاپي , رانکا , رامکا , اشپزخانه , جهاز , کشتي هوايي , هواپيما , با کشتي حمل کردن , فرستادن , سوار کشتي شدن , سفينه , ناو , اوند , مجرا , رگ , بشقاب , ظرف , هر نوع مجرا يا لوله
جهاز، غراب، کشتی
دفتر شعر، تذکره، جنگ، دفتر، دیوان، کتاب
فضاپیما
۱. جهاز، غراب، کشتی
۲. دفتر شعر، تذکره، جنگ، دفتر، دیوان، کتاب
۳. فضاپیما
۱. [جمع: سُفُن و سُفائِن] کشتی.
۲. کتابی که در آن مطالب مختلف خصوصاً اشعار جمع شده باشد؛ جُنگ.
۳. (نجوم) از صورتهای فلکی جنوبی دارای ۴۵ کوکب که به شکل کشتی تصویر کردهاند و سهیل هم جزء آن است.
〈 سفینهٴ فضایی: فضاپیمایی که برای جمعآوری اطلاعات به مدار زمین یا اجرام آسمانی دیگر فرستاده میشود.