کلمه جو
صفحه اصلی

سمعی


مترادف سمعی : شنیداری

متضاد سمعی : بصری، دیداری

برابر پارسی : شنیداری

فارسی به انگلیسی

audio, auditory, aural

فارسی به عربی

تسجیل صوتی , مسموع

عربی به فارسی

صوتي , اوا شنودي , وابسته به شنوايي , مربوط به صدا , مربوط به سامعه , مربوط بشنوايي يا سامعه , مربوط به مميزي و حسابداري


مترادف و متضاد

audio (صفت)
سخنگو، سمعی، شنودی، وابسته به شنوایی یا صوت

auditory (صفت)
سمعی، سامعه، مربوط بشنوایی یا سامعه

otic (صفت)
سمعی، گوشی، وابسته بشنوایی

شنیداری ≠ بصری، دیداری


فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به سمع آنچه که از راه گوش درک شود : تعلیمات سمعی و بصری .

لغت نامه دهخدا

سمعی. [ س َ ] ( ص نسبی ) منسوب به سمع. افواهی. حکایتی. حدیثی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

آنچه از راه گوش ادراک می شود، شنیداری.

فرهنگ فارسی ساره

شنیدار


جدول کلمات

شنیدنی


کلمات دیگر: