مترادف سفید کردن : گچ اندود کردن، سفیدکاری کردن، به رنگ سفیددرآوردن، زدودن چرک، زنگ، سیاهی پاک کردن، سفیدگری کردن
سفید کردن
مترادف سفید کردن : گچ اندود کردن، سفیدکاری کردن، به رنگ سفیددرآوردن، زدودن چرک، زنگ، سیاهی پاک کردن، سفیدگری کردن
فارسی به انگلیسی
blanch, bleach, tin, whiten
to whiten, to plaster with ' gatch ', to in (as copper vessels)
فارسی به عربی
ابيض , علبة
ابیض , علبة
مادة قاصرة
مادة قاصرة
مترادف و متضاد
زدودن (چرک، زنگ، سیاهی) پاک کردن، سفیدگری کردن
سفید شدن، سفید کردن
سفید شدن، سفید کردن
سفید کردن، ماست مالی کردن، سفید کاری کردن
سفید شدن، رنگ پریده کردن، سفیدکردن، سفید پوست کردن، رنگ چیزی را بردن، رنگ پریده یا سفید شدن
گچ اندود کردن، سفیدکاری کردن
بهرنگ سفیددرآوردن
۱. گچ اندود کردن، سفیدکاری کردن
۲. بهرنگ سفیددرآوردن
۳. زدودن (چرک، زنگ، سیاهی) پاک کردن، سفیدگری کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) چیزی را به رنگ سفید در آوردن . ۲ - زایل کردن چرک و جرم چیزی .
بگچ اندودن اطاق را یا بقلعی اندودن دیگ را یا برنگ سفید در آوردن .
بگچ اندودن اطاق را یا بقلعی اندودن دیگ را یا برنگ سفید در آوردن .
لغت نامه دهخدا
سفید کردن. [ س َ / س ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بگچ اندودن اطاق را. || بقلعی اندودن دیگ را. || برنگ سفید درآوردن :
بموسی کهن عمر کوته امید
سرش کرد چون دست موسی سفید.
از فکر سرم سفید کردی.
بموسی کهن عمر کوته امید
سرش کرد چون دست موسی سفید.
سعدی.
ای سیم تن سیاه گیسواز فکر سرم سفید کردی.
سعدی.
دانشنامه عمومی
سفید کردن (آشپزی). سفید کردن، یا نیم پز کردن نوعی فرایند پخت وپز است که در آن مادهٔ غذایی که معمولاً یک سبزی یا میوه است در داخل آب جوش غوطه ور می شود و بعد از یک فاصلهٔ زمانی مشخص و کوتاه خارج می شود و در نهایت در داخل آب یخ یا در زیر آب سرد در حال جریان قرار داده می شود (شوک داده می شود) تا فرایند پخت متوقف شود.
همیشه هدف از این کار سفید کردن، در پخت وپز نیست. مواد غذایی به این خاطر سفید می شوند تا نرم شوند، یا تا حدی یا کاملاً پخته شوند یا اینکه مزهٔ قوی آن ها برداشته شود (برای نمونه در مورد گوشت خوک، کلم یا پیازها).همچنین، زمانیکه پسته یا بادام سفید می شود، پوستهٔ آجیل نرم می شود و به راحتی قابل برداشت است.
همیشه هدف از این کار سفید کردن، در پخت وپز نیست. مواد غذایی به این خاطر سفید می شوند تا نرم شوند، یا تا حدی یا کاملاً پخته شوند یا اینکه مزهٔ قوی آن ها برداشته شود (برای نمونه در مورد گوشت خوک، کلم یا پیازها).همچنین، زمانیکه پسته یا بادام سفید می شود، پوستهٔ آجیل نرم می شود و به راحتی قابل برداشت است.
wiki: سفید کردن (آشپزی)
پیشنهاد کاربران
سفید کردن:[ اصطلاح زنبور داری]وقتی یا بدلیل شربت ما یا شهد در طبیعت ذخیره در کندو زیاد شود. زنبور ها شروع به ترشح موم می کنند که به آن سفید کردن می گویند.
کلمات دیگر: