کلمه جو
صفحه اصلی

سریع الانتقال


مترادف سریع الانتقال : تندفهم، تیزفهم، تندهوش، تیزهوش، زودفهم، زودیاب

متضاد سریع الانتقال : دیرفهم

برابر پارسی : تیزهوش، زودگیر

فارسی به انگلیسی

active, bright, quick, quick-witted, supple, witty, of quick apprehension

sharp, keen, quick-witted, ready-witted, of quick apprehension, supple, bright, active


active, bright, quick, quick-witted, supple, witty


فارسی به عربی

سریع

مترادف و متضاد

intelligent (صفت)
با هوش، هوشمند، سریع الانتقال

ready-witted (صفت)
سریع الانتقال

تندفهم، تیزفهم، تندهوش، تیزهوش، زودفهم، زودیاب ≠ دیرفهم


فرهنگ فارسی

آنکه بزودی مطالب را درک کند زودیاب تندیاب تند فهم زود فهم تیزهوش .

زودفهم، باهوش، تیزفهم


فرهنگ معین

(سَ عُ لْ. اِ تِ ) [ ع . ] (ص مر. ) تیزهوش ، تندفهم .

فرهنگ عمید

آن که مطلبی را زود درک کند، تیزهوش، تندفهم.


کلمات دیگر: