مترادف مجوز : اجازه، پته، پروانه، جواز
برابر پارسی : پروانه، دستور، روادید
authorization, justification, ground
justification, pass, permit, warrant
اجازه، پته، پروانه، جواز
مجوز. [ م ُ ج َوْ وَ ] (ع ص ) تجویز کرده شده و روا داشته شده . (غیاث ) (آنندراج ). روا و جایز. || حلال و روا شده . (ناظم الاطباء).
مجوز. [ م ُ ج َوْ وِ ] (اِخ ) حسن بن سهل مجوز محدث است . (منتهی الارب ). حسن بن سهل به این نسبت اشتهار دارد. (از انساب سمعانی ).
مجوز. [ م ُ ج َوْ وِ ] (ع ص ) روادارنده ٔ کاری . (غیاث ). روادارنده و رواگرداننده ٔ کاری . (آنندراج ). کسی که تجویز می کند روایی و ناروایی چیزی را و رخصت می دهد کردن و یا نکردن کاری را. (ناظم الاطباء). روایی دهنده . روایی بخش . روا دارنده . روا کننده . تجویز کننده ، مجوز قانونی داشتن یا نداشتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
اجازهدهنده؛ تجویزکننده.
پروانه#NAME?
پروانه