کلمه جو
صفحه اصلی

سطحی


مترادف سطحی : سرسری، غیرعمیق ، بیرونی، خارجی، ظاهری، ظاهرگرا، ظاهربین، قشری، مربوط به سطح ، رویی، رویه ای، کم مایه، کم عمق، اندک، ناچیز

متضاد سطحی : عمقی، عمیق، حجمی

برابر پارسی : پوسته ای، رویه ای، سرسری، پوسته ای، رویه نگر، رویه ای

فارسی به انگلیسی

superficial, sublime


external, passing, skin-deep, superficial, nominal, outward, shallow, simplistic, sophomoric, surface, yeasty


external, passing, skin-deep, outward, simplistic, sophomoric, surface, superficial, nominal, shallow, yeasty, sublime

فارسی به عربی

سطح , سطحی , ضحل

عربی به فارسی

صوري , سطحي , سرسري , ظاهري


مترادف و متضاد

سرسری، غیرعمیق ≠ عمقی، عمیق


۱. سرسری، غیرعمیق ≠ عمقی، عمیق
۲. بیرونی، خارجی، ظاهری
۳. ظاهرگرا، ظاهربین، قشری
۴. مربوط به سطح ≠ حجمی
۵. رویی
۶. رویهای
۷. کممایه
۸. کمعمق
۹. اندک، ناچیز


superficiality (اسم)
بیمایگی، سطحی، دانش سطحی

skin-deep (صفت)
ظاهری، رویی، سطحی، فقط تا روی پوست

planar (صفت)
دو وجهی، سطحی

shallow (صفت)
سطحی، کم عمق

surface (صفت)
سطحی

superficial (صفت)
سرسری، ظاهری، صوری، سطحی

sketchy (صفت)
ناقص، از روی عجله، سطحی، عاری از جزئیات

فرهنگ فارسی

ماخوذ از تازی . ظاهری و خارجی و بیرونی . یا بیهود و بی معنی .

لغت نامه دهخدا

سطحی. [ س َ ] ( ص نسبی ) ظاهری و خارجی و بیرونی. ( ناظم الاطباء ). || بی عمق. || بیهوده و بی معنی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی ساره

رویه نگر


واژه نامه بختیاریکا

پَشخِه پَشخِه
ری دون؛ ری رَکِن

پیشنهاد کاربران

بیهوده

اندک


کلمات دیگر: