کمک کننده
فارسی به انگلیسی
fairy godmother, helper, helpful
فارسی به عربی
خادم , مساعد
مترادف و متضاد
خدمتکار، کمک کننده، نوکر، خدمتگذار، بازیکنی که توپ را میزند
کمک کننده
کمک کننده، همکاری کننده، دارای اشتراک مساعی
مفید، کمک کننده
جدول کلمات
یاررس
پیشنهاد کاربران
یاور
یاری دهنده
یاری ده
یاری بخش
یاور، یاررس، یاری بخش، ممد، امدادگر، یاریگر، یارمند
همیار . . . . .
کلمات دیگر: