کلمه جو
صفحه اصلی

سلیقه


مترادف سلیقه : پسند، ذوق، مذاق، سرشت، طبع، نهاد

برابر پارسی : پسنده، پسند

فارسی به انگلیسی

taste, tact, discrimination, palate, good taste

good taste, tact


discrimination, palate, taste


فارسی به عربی

اسلوب , رشاقة , کیاسة , مذاق

مترادف و متضاد

taste (اسم)
سررشته، مزمزه، طعم، مزه، ذوق، سلیقه، چشایی، طعم و مزه چشی، چشاپی

style (اسم)
میله، سیاق، خامه، سبک، روش، شیوه، عبارت، سلیقه، قلم، استیل، سبک نگارش، سبک متداول

manner (اسم)
راه، رفتار، طرز عمل، عنوان، قسم، سیاق، فن، نوع، سبک، چگونگی، تربیت، ادب، روش، رسوم، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، سلیقه

tact (اسم)
ملاحظه، نزاکت، کاردانی، سلیقه، درایت

۱. پسند، ذوق، مذاق
۲. سرشت، طبع، نهاد


پسند، ذوق، مذاق


سرشت، طبع، نهاد


فرهنگ فارسی

نهاد، سرشت، طبیعت، رسم، ذوق، سلائق جمع
( اسم ) ۱ - طبع سرشت نهاد . ۲ - ذوق در انتخاب اشیا ( خانه لباس اثاثه منزل و غیره ) . ۳ - حس تشخیص خوبی و بدی در هنر و حسن انتخاب و احساس برتری و خوبی هنری ذوق جمع : سلایق سلائق.

فرهنگ معین

(سَ قِ ) [ ع . سلیقة ] (اِ. ) ۱ - طبع ، سرشت . ۲ - ذوق .

لغت نامه دهخدا

سلیقه. [ س َ ق َ ] ( ع اِ ) سرشت. طبیعت. طبع. نهاد. خصلت. ( ناظم الاطباء ). سرشت. طبیعت. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).خوی. ( مهذب الاسماء ) ( السامی ). در فارسی با خوش ، خوب ، بد، بی ، با و غیره ترکیب می سازد: خوش سلیقه ، بدسلیقه ، بی سلیقه ، کج سلیقه ، باسلیقه ، کم سلیقه و هم سلیقه.
|| ارزن کوفته و اصلاح یافته. ارزن بشیر پخته. ( مهذب الاسماء ). || پینو طراثیت آمیخته. || تره جوش داده. || جای برآمدن تنگ ستور. || اثرتنگ در پهلوی ستور. || نشان قدم و سم در راه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. ذوق برای انتخاب یا ترجیح چیزی.
۲. رسم.
۳. طبیعت، نهاد، سرشت.

فرهنگ فارسی ساره

پسنده


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ذوق شخصی در گزینش چیزی یا ترجیح دادن چیزی بر چیزی دیگر را سلیقه گویند. از آن به مناسبت در باب اجتهاد و تقلید سخن گفته‏اند.
از مهم‏ترین شرایط اجتهاد، بلکه اساس همه آنها برخورداری از توان قدسی و ملکه نیرومند استنباط احکام شرعی از ادله آن است. با پیدایی و حصول این توان، شرایط دیگر سودمند خواهند بود. تحقق این شرط در گرو اموری است که کج سلیقه نبودن مجتهد یکی از آنها است.
کج سلیقگی آفتی برای حواس درونی همچون اندیشه و خیال است؛ چنان که گاه حواس ظاهری همچون چشم و گوش دچار آفت می‏شود و در نتیجه چشم اشیا را درست نمی‏بیند و یا گوش درست نمی‏شنود. بنابر این، کج سلیقگی مانع درک درست مطالب می‏شود.
انواع کج سلیقگی
کج سلیقگی یا ذاتی است و یا عارضی که به سبب عارض شدن عوارضی- همچون شبهه رسوخ یافته- برای فرد پیدا می‏شود. راه شناخت کج سلیقگی عرضه کردن فهم خود بر فهم فقهایی است که به حسن سلیقه و اعتدال شهرت دارند.


واژه نامه بختیاریکا

بارت

جدول کلمات

مد

پیشنهاد کاربران

آقایون گرامی سلیقه واژه ای عربی است.
دلیل نمیشه هر چیزی یا واژه ای ( ق ) داشته باشه ترکی باشد.
معنی واژه ی سهمان هم آرام است و هیچ گونه ربطی به واژه ی سلیقه ( عربی ) ندارد.

Daintiness به معنای =سلیقه //ذوق لطیف ، میباشد.

مورد پسند

دلخواه ، دلی ، پسندیده

سلیقه=چیزی که آدم آن را دوست دارد


تمیز بودن

ذوق

سلیقه=نوعی انتخاب است یا روش میباشد برای هر چیزی
اگر این انتخاب رو اکثریت ذینفع ها بپسندند خوش سلیقه واگر اکثرا نپسندند گوئن بد سلیقه یا بعبارتی له یا علیه عرف آن انتخاب باشد
منابع• http://nasermehrvar@gemail.com


کلمات دیگر: