کلمه جو
صفحه اصلی

کبک بشکستن

فرهنگ فارسی

کنایه از پی گم کردن است

لغت نامه دهخدا

کبک بشکستن. [ ک َ ب ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از پی گم کردن است. ( انجمن آرای ناصری ) :
ترا این کبک بشکستن چه سود است
که باز عشق کبکت را ربوده ست.
نظامی ( از انجمن آرای ناصری ).
رجوع به کبک شکستن شود.

پیشنهاد کاربران

کبک بشکستن : کبک را شکست دادن
تو را این کبک بشکستن چه سود است
که باز عشق کبکت را ربوده است
معنی بیت:ترا شکست دادن من که در را به رویم بسته ای فایده ای ندارد زیرا عشق مانند باز قوی چنگال تو را که مانند کبک ظفر یافته هستی شکار و عاجز کرده است و ناچار تسلیم خواهی شد نظامی در سرودن این بیت به داستان جنگ دارا و اسکندرنظر داشته است که در آن کبکی ، کبک دیگر را شکست می دهد ولی خودش اسیر عقاب می شود با توجه به داستان مذکور ، خسرو و شیرین را به دو کبک مبارز تشبیه نموده که دومی اولی را شکست می دهد اما در آخر به دست باز عشق شکار می گردد. با توجه معنی بالا ی بیت معلوم می شود که در بیت اول کبک شکستن به معنی کبک را شکست دادن بوده و به معنی پی گم کردم و راز نهفتن که در فرهنگ ها آمده است نمی باشد.

پی گم کردن. [ پ َ / پ ِ گ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ایز گم کردن. رد اثر. پوشیدن اثر پای :
چرا مرکبم را نیفتاد سم
چرا پی نکردم درین راه گم.
نظامی.
گم کرد پی از میان ایشان
میرفت چو ابر دل پریشان.
نظامی.
صلح پی گم کند چنانکه ازو
نتوان یافت در جهان آثار.
عمادی شهریاری.
از موضعی بموضع دیگر میرفت و پی گم میکرد. || گول زدن و فریب دادن و به اشتباه افکندن. مشتبه ساختن. بغلط انداختن. ایز گم کردن. اضلال. کنایه از کاری که کسی پی بمطلب و مقصد این کس نبرد. ( برهان ) . کاری را پنهان کردن و پوشیدن :
پی گم کنان سی شب روان از چشم قرایان نهان
وز دیده در کوی مغان نزدیک خمار آمده.
خاقانی.
تب مرگ چون قصد مردم کند
علاج از شناسنده پی گم کند.
نظامی.
به خم درشد از خلق پی کرد گم
نشان جست از آواز این هفت خم.
نظامی.
رجوع به مثل �پی به گربه گم میکنم � در کتاب امثال و حکم دهخدا شود. || نیافتن نشان پای کسی. گم کردن رد پای کسی. انتکاف. استنکاف. نکف. ( منتهی الارب ) . || به غلط افتادن :
ز تاراج آن سبزه پی کرد گم
سپنج ستوران پیکانه سم.
نظامی.
طوف حرم تو سازد انجم
در گشتن چرخ پی کند گم.
نظامی.
دل سپر بفکند چون درد ترا درمان نداشت
عقل پی گم کرد چون گوی ترا میدان نداشت.
مجیر بیلقانی.
در بهشت ار خوری جو و گندم
همچو آدم کنی پی خود گم.
اوحدی.
ذوق در غمهات پی گم کرده اند
آب حیوان را بظلمت برده اند.


کبک شکستن. [ ک َ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از پی گم کردن. ( آنندراج ) . || راز نهفتن. ( شرفنامه چ وحید ص 232 ) :
شکسته دل آمد به میدان فراز
ولی کبک بشکست با جره باز.
نظامی.


کلمات دیگر: