کلمه جو
صفحه اصلی

ترشه

فرهنگ فارسی

( اسم ) ترشک

لغت نامه دهخدا

ترشه. [ ت ُ / ت ُ رُ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) نام میوه ای است. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || رستنیی باشد که تخم آنرا بعربی بزرالحماض و حب الرشاد خوانند. اگر قدری از آن تخم در خرقه بندند، و زن بر بازوی چپ بنددمادام که با خود دارد آبستن نشود. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). و آنرا ترشینک نیز نوشته اند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). گیاهی است که گل سرخ دارد، برگش مانند برگ کاسنی ، قسمی ترش و قسمی تلخ ، و هر دو مسکن تشنگی و صفرا و غثیان و خفقان و حار و درد دندان و یرقان است. و عرب آنرا حماض و شکوفه آنرا ثابر گوید. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || خمیرمایه. ترشه خمیر. مایه. ترش خمیر. خمیرترش. فُتاق. ( یادداشت ایضاً ). بهمه معانی رجوع به ترش و ترشک شود.

فرهنگ عمید

= ترشک

ترشک#NAME?


دانشنامه عمومی

ترشه گیاهی بومی است که در کوهستانهای مناطق خشک می روید. ترشه در کل دو نوع دارد: الف) نوع عادی که در کوهستان می روید. ب) نوع خاکی که در خاک می روید و به ترشه لامره معروف است. (بسیار کم است)تـُرُشُـه
این گیاه پس از بارش های زمستانی شروع به روییدن می کند و در اواخر زمستان، تعداد آنها به حداکثر می رسد. در اوایل بهار ترشه گل دار می شود و برگ های سبز و خوراکی آن شروع به زرد شدن می کند. به این ترتیب دانه های موجود در گل توسط باد، آب و دیگر عوامل به لا به لای ریگ ها می رود تا سال بعد دوباره رشد کند.
ترشه، گیاهی بسیار خوشمزه و همان طور که از اسمش پیداست ترش مزه است.
گاهی اوقات پیچک هایی به دور آنها می پیچند که سبب سمی شدن ترشه می شود و خوردن آن سبب مسمومیت می شود.

گویش مازنی

/tershe/ هرچیز ترشی که مانند سوخته ی تریاک باشد و از شیره ی ماده ی ترشی برجای مانده باشد - چربی و آب خورشتی که پس از خالی کردن ظرف بر جای می ماند و به کاسه می چسبد - تراشه

۱هرچیز ترشی که مانند سوخته ی تریاک باشد و از شیره ی ماده ...



کلمات دیگر: