کلمه جو
صفحه اصلی

اخسیکث

فرهنگ فارسی

قریه ای از قرای فرغانه ( ماورائ النهر ) نزدیک ساحل سیحون .

لغت نامه دهخدا

اخسیکث. [ اَ ک َ ] ( اِخ ) اخسیکت. شهری بماوراءالنهر و آن قصبه ناحیه فرغانه است و بر ساحل نهر شاش و بر زمینی مستوی واقع است و بین آن و کوهها قریب یک فرسنگ است و دارای قهندز یعنی دژ و ربضی است و مقدار آن سه فرسنگ است و بنای آن از گل و بر ربض آن سوری است و شهر داخلی را چهار دروازه است و در شهر و ربض آبهای جاری و حوضهای بسیار است و هر دروازه از دروازه های ربض به بساتین ملتفه و انهار جاریه باز شود که تا یک فرسنگ کشیده است و این شهر انزه بلاد ماوراءالنهر و در اقلیم چهارم است و طول آن 94 درجه و عرض آن 37 درجه و نیم است و از آنجا جماعت بسیار از علماء و ادباء برخاسته اند از جمله : ابوالوفاء محمدبن محمدبن القاسم الاخسیکتی که امام لغت و تاریخ بود و پس از سال 520 هَ. ق. درگذشت و برادر او ابورشاد احمدبن محمدبن قاسم که ادیب فاضل و شاعر بود و مقام هر دو بمرو بود و هر دو بدانجا درگذشتند و نوح بن نصربن محمدبن احمدبن عمروبن الفضل بن العباس بن الحارث الفرغانی الاخسیکثی ابوعصمة که در سنه 415 هَ. ق. بهمدان رفت و از بکربن فارسی الناطفی و احمدبن محمدبن احمد الهروی و جز آن دو روایت دارد و ابوبکر الصندوقی از او حدیث روایت کند و حافظ ابوالقاسم ذکر او آورده است. ( معجم البلدان ).


کلمات دیگر: