موافق آن بودن بدان عقیده داشتن .
برچیزی بودن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
برچیزی بودن. [ ب َ دَ ] ( مص مرکب ) ( از: بر + چیزی + بودن ) موافق آن بودن. بدان عقیده داشتن. در امری ثابت عقیده و معتقد بودن :
چو آید به دوده تو این چار چیز
برآنم که دیگر نخواهد ستیز.
درختی که کاری ببار آیدت.
چو آید به دوده تو این چار چیز
برآنم که دیگر نخواهد ستیز.
فردوسی.
برآنم که روزی بکار آیدت درختی که کاری ببار آیدت.
فردوسی.
ایشان گفتند ما بر عهد طاهریم مخالفان او را فرمان نداریم. ( تاریخ سیستان ).کلمات دیگر: