سپیدی صبح
پیه صبح
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پیه صبح. [ هَِ ص ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سپیدی صبح :
ز فقررتبه اهل هنر کمی نپذیرد
چو پیه صبح شد آخر چراغ مهر بخیزد.
ز فقررتبه اهل هنر کمی نپذیرد
چو پیه صبح شد آخر چراغ مهر بخیزد.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: