( اسم ) حکایت داستانها افسانه ها قصه ها سرگذشتها .
حکایات
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حکایات. [ ح ِ ] ( ع اِ )ج ِ حکایت. نقل ها و روایتها. ( آنندراج ) :
الف لام را تلک آیات را
بخوان تا بدانی حکایات را.
- حکایات الصالحین ؛ علمی است. مولی ابوالخیر گوید: آن از فروع علم تواریخ ومحاضره است و گروهی بجمع و تألیف آن همت گماشته اندو کتابی بدان اختصاص داده اند چون صفوةالصفوة و روض الریاحین و غیره و از این قبیل است تذکرةالاولیاء هجویری و تذکرةالاولیاء شیخ فریدالدین عطار و ریاض العارفین و غیره.
الف لام را تلک آیات را
بخوان تا بدانی حکایات را.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
مقامات و مقالات ایشان مدون است و بحکایات و روایات مبرهن. ( ترجمه تاریخ یمینی ).- حکایات الصالحین ؛ علمی است. مولی ابوالخیر گوید: آن از فروع علم تواریخ ومحاضره است و گروهی بجمع و تألیف آن همت گماشته اندو کتابی بدان اختصاص داده اند چون صفوةالصفوة و روض الریاحین و غیره و از این قبیل است تذکرةالاولیاء هجویری و تذکرةالاولیاء شیخ فریدالدین عطار و ریاض العارفین و غیره.
پیشنهاد کاربران
داستانهای گفتنی
مفرد کلمه ی حکایات. نکات. عناصر. انجم. حوادث. ستارگان. چیست
مسخرس
کلمات دیگر: