ترسیدن .
حیش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حیش. [ ح َ ] ( ع مص ) ترسیدن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ترسانیدن. لازم و متعدی بکار رود. || شتافتن و سرعت نمودن. || دراز شدن وادی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
دانشنامه عمومی
حیش (به عربی: حیش) یک روستا در سوریه است که در ناحیه حیش واقع شده است. حیش ۸٬۸۱۷ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای سوریه
فهرست شهرهای سوریه
wiki: حیش
پیشنهاد کاربران
در بختیاری همان خیش است که به دو گاو یا اسب و یا گاها با یک گاو زمین را شخم میزدند
کلمات دیگر: