کلمه جو
صفحه اصلی

کلیشه

فارسی به انگلیسی

cliche, stereotype (plate)


cliché, engraving, etching, plate, stereotype


stereotype, stereotyped, cliche, stereotype (plate), clich, engraving, etching, plate, gravure, block

فارسی به عربی

قالب جاهز

مترادف و متضاد

type (اسم)
قسم، نوع، رقم، گونه، الگو، باسمه، کلیشه، حروف چاپ، حروف چاپی

stereotypy (اسم)
کلیشه، با کلیشه چاپ کردن، رفتار قالبی داشتن

stereotype (اسم)
کلیشه

فرهنگ فارسی

نوشته یاتصویری که روی پوب یافلزحک کنندبرای چاپ کردن
( اسم ) تصویر یا نوشته ای که بر فلز یا چوب حک کنند و آنرا بهنگام چاپ کردن کتاب مجله و غیره بکار برند . توضیح وقتی بخواهند خطی را عینا چاپ کنند اول عکس آنرا در روی فیلم یا شیش. حساس میگیرند سپس یک قطع. زینگ را حساس کرده و همان شیشه یا فیلم را بروی آن کپیه میکنند . بعد زینک را ظاهر کرده و بروی آن مرکب میمالند و از روی مرکب پودر مخصوصی میریزند و در ظرفی مقداری اسید نیتریک ( تیزاب ) رقیق ریخته زینک را در توی آن قرار میدهند و ظرف را تکان میدهند تا اسید محلی خالی از نوشت. زینک را در خود حل کرده و نوشته در روی زینک بطور بر جسته ظاهر میگردد . سپس آنرا در روی تخته ای ببلندی حروف میخ کوبی کرده برای چاپ آماده میسازند .

فرهنگ معین

(کِ ش ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - نوشته یا تصویری حک شده روی فلز که در چاپ از آن استفاده کنند. ۲ - قالب ، باسمه .

لغت نامه دهخدا

کلیشه. [ ک ِ ش ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) در اصطلاح چاپ ، تصویر یا نوشته ای که بر فلز یا چوب حک کنند و آن را بهنگام چاپ کردن کتاب ، مجله و غیره بکار برند. وقتی بخواهند خطی را عیناً چاپ کنند، اول عکس آن را در روی فیلم یا شیشه حساس می گیرند، سپس یک قطعه زینک را حساس کرده همان شیشه یا فیلم را به روی آن کپیه می کنند، بعد زینک را ظاهر کرده به روی آن مرکب می مالند و از روی مرکب پودر مخصوصی می ریزند و در ظرفی مقداری اسیدنیتریک ( تیزاب ) رقیق ریخته ، زینک را در توی آن قرارمی دهند تا اسید محل خالی از نوشته زینک را در خود حل کرده و نوشته در روی زینک به طور برجسته ظاهر می گردد سپس آن را در روی تخته ای به بلندی حروف میخ کوبی کرده برای چاپ آماده می سازند. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. نوشته یا تصویری که برای چاپ روی چوب یا فلز حک کنند.
۲. [مجاز] هر چیز تکراری.

دانشنامه عمومی

ماتریس.


تکراری


کلیشه (فرانسوی: Cliché) یک اصطلاح، ایده یا عنصر از یک کار هنری است که به دلیل مصرف بیش از حد و مفرط معنای اصلی یا اثر خود را از دست می دهد و حتی آزاردهنده می شود. کلیشه عموماً در گذشته جمله یا مفهومی تاثیرگذار و یا هنری بوده است.
تفکر قالبی
آرایه های ادبی
اصطلاح عامیانه
کیچ
میم
شعار تبلیغاتی
گفتار
این اصطلاح بیشتر در فرهنگ مدرن و برای کار یا فکری که از قبل و با توجه به وقایع پیشین قابل پیش بینی است، استفاده می شود.کلیشه معمولاً کاربرد تحقیرآمیز دارد و ممکن است گاه تفکر قالبی باشد و حقیقت نداشته باشد.
بیشتر عبارت هایی که امروزه به عنوان کلیشه از آنها یاد می شود در اصل به عنوان آثاری برجسته شناخته می شدند امّا قدرت و نفوذ خود را به خاطر استفادهٔ بیش از حد از دست داده اند و تأثیر آنها کمرنگ شده است. همانطور که شاعر فرانسوی، ژرار دو نروال، گفته است «نخستین مردی که که زن را زر دانست یک شاعر بود و دومین نفر، یک ابله».
کلیشه اغلب ترسیمی روشن از مفهومی تمثیلی یا اغراق شده است که خیلی وقت ها از تجربه های روزمرهٔ آدمی سرمنشأ میگیرد. استفادهٔ ناچیز از کلیشه ممکن است مهم نباشد ولی استفاده از آن در نوشته و یا سخنرانی می تواند نشانهٔ بی تجربگی و عدم خلاقیت باشد.

دانشنامه آزاد فارسی

کِلیشه (stereotype)
لوحی که برای چاپ به کار می رود و با ریخته گری فلز در قالبی معمولاً از جنس خمیر کاغذ تولید می شود. استفاده از استریوتایپ در فرآیند چاپ را ویلیام گِد، مبتکر اسکاتلندی، در ۱۷۲۵ ابداع کرد و فیرمَن دیدو با اصلاحاتی که در آن صورت داد این نام را بر آن گذاشت و استفاده از آن را رواج داد. در دستگاه های پرس مدوری که در گذشته برای چاپ روزنامه به کار می رفت لوح های استریوتایپ قابل انحنا روی سیلندرهای دوار این دستگاه ها استفاده می شد. بعدها در مواردی الکتروتایپ جای استریوتایپ را گرفت.

پیشنهاد کاربران

کلیشه یعنی به یک چیزی بیش از حد تاکید کردن . . و چیزی که تکراری شده

به هرچیزی که تکراری و از قبل قابل پیش بینی باشه کلیشه میگن

یعنی چیزی که قابل فهمیدن باشه مثلا من میگم بستنی چه مزه ایه؟ خب این حرف کلیشه ای هست چون از قبل قابل پیشبینی بود. {همه میدونن!}

"پیش انگاره" بنظرم برابر مناسبیه

نوعی مُهر ، باسمه

برداشت ما از یک موضوع

پیش فرض های مفهومی

واژه ای فرانسوی ( cliche ) - الگو و چالش ( مسئله ) تکراری
اگه مربوط به کلام باشد:
حرف های شُعاری و پُروپاگاندایی ( فرانسوی ) ، حرف های همیشگی، تکراری و بازگویی، حرف های از پیش حفظ شده، تمرین شده یا تعیین شده، قالب های گفتاری زیبا ( قِصار ) که بهشون عمل نمی کنیم! -
کلام پیش پا افتاده، ( سبک ) خشک و خَز ! - تِکیه کلام، وِردِ زبون ( زبان ) ، ملکه ذهن!


پیش داوری
قضاوت های ازپیش تعیین شده


کلمات دیگر: