مترادف مختصات : ویژگی ها، خصیصه ها، مشخصه ها، صفات ممیزه، وجوه ممیز
مختصات
مترادف مختصات : ویژگی ها، خصیصه ها، مشخصه ها، صفات ممیزه، وجوه ممیز
فارسی به انگلیسی
special features, characteristics, coordinates
مترادف و متضاد
ویژگیها، خصیصهها، مشخصهها، صفات ممیزه، وجوه ممیز
مختصات
مختصات
فرهنگ معین
(مُ تَ صّ ) [ ع . ] (اِ. ) مجموعة دو یا سه عددی که به کمک آنها وضع یک نقطه در صفحه یا در فضا یا بر روی کره مشخص می شود.
دانشنامه آزاد فارسی
مُختَصّات (coordinates)
مُختَصّات
در هندسۀ تحلیلی، عددِ معرف مکان یک نقطهنسبت به نقطه یا محور(خط مرجع). در مختصات دکارتی، نقطه را برحسب فاصله های عمودیآن از دو یا چند محور مشخص می کنند که دوبه دو بر هم عموداند و مبدأ مشترکی دارند. در مختصات قطبی، هر نقطۀ واقع در صفحه را برحسب فاصله اش از یک نقطۀ ثابت و زاویۀ خط واصل آن دو با خطی ثابت مشخص می کنند.
مُختَصّات
در هندسۀ تحلیلی، عددِ معرف مکان یک نقطهنسبت به نقطه یا محور(خط مرجع). در مختصات دکارتی، نقطه را برحسب فاصله های عمودیآن از دو یا چند محور مشخص می کنند که دوبه دو بر هم عموداند و مبدأ مشترکی دارند. در مختصات قطبی، هر نقطۀ واقع در صفحه را برحسب فاصله اش از یک نقطۀ ثابت و زاویۀ خط واصل آن دو با خطی ثابت مشخص می کنند.
wikijoo: مختصات
پیشنهاد کاربران
اسم جمع ( مفرد مختصه ) .
خصوصیات: مجموع علامات برای مشخص و معین نمودن یک موضوع یا یک طرح. هر یک از اجزای تخصیصی یک موضوع، گروه، طرح که یک مجموعه مشخص را تشکیل می دهند.
تشریح وضعیت و موقعیت: چیستی یک شی یا یک چیز. مجموع نشانه های اختصاصی و مختص به یک چیز و یک شی. تجمیعی از خصیصه ها که نشانگر و بیانگر وضعیت و موقعیت جا یا مکانی باشد.
ریاضی: دستگاه مختصات
خصوصیات: مجموع علامات برای مشخص و معین نمودن یک موضوع یا یک طرح. هر یک از اجزای تخصیصی یک موضوع، گروه، طرح که یک مجموعه مشخص را تشکیل می دهند.
تشریح وضعیت و موقعیت: چیستی یک شی یا یک چیز. مجموع نشانه های اختصاصی و مختص به یک چیز و یک شی. تجمیعی از خصیصه ها که نشانگر و بیانگر وضعیت و موقعیت جا یا مکانی باشد.
ریاضی: دستگاه مختصات
در پارسی " ویژیدگان " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
کلمات دیگر: