مترادف بزک : آرایش، پیرایه، توالت، خودآرایی، زینت، سرخاب، آب وتاب | بزغاله، بچه بز، بز کوچک، کهره
متضاد بزک : بره، قوچ
toilet, make - up, dress(ing)
toilet, toilette
آرایش، پیرایه، توالت، خودآرایی، زینت، سرخاب
آبوتاب
بزغاله، بچه بز، بز کوچک، کهره ≠ بره، قوچ
۱. آرایش، پیرایه، توالت، خودآرایی، زینت، سرخاب
۲. آبوتاب
فلکی (از آنندراج ).
بزک . [ب َ زَ ] (اِ) (شاید از کلمه ٔ ترکی و از مصدر بزمق باشد) و شاید تبزیج عربی بمعنی آراستن از این کلمه ٔ فارسی معرب است . (یادداشت بخط دهخدا). آرایش که زن روی خویش را کند از سفیداب و سرخاب و وسمه و زنگک و خال و سرمه و جز آن . چاسان فاسان . تزین . تحفل . توالت .
آرایش.
بز کوچک؛ بزغاله.