مترادف مستدل : مبرهن، محکم، منطقی، مدلل
متضاد مستدل : نامستدل، غیرمستدل
برابر پارسی : بافرنود، با برهان، درست
proved or convinced by reasoning, documentary
cogent, logical, persuasive, substantial, valid, well-founded
مبرهن، محکم، منطقی، مدلل ≠ نامستدل، غیرمستدل
(مُ تَ دَ لّ) [ ع . ] (اِمف .) با دلیل و برهان ثابت شده . دارای دلیل .
(مُ تَ دِ لّ) [ ع . ] (اِفا.) دلیل جوینده ، طلب برهان کننده .
خاقانی .
مستدل . [ م ُ ت َ دِل ل ] (ع ص ) نعت فاعلی از استدلال . طلب دلیل کننده . (غیاث ) (آنندراج ). استدلال کننده . دلیل جوینده . برهان خواه . رجوع به استدلال شود.
طلب دلیلکننده؛ آنکه دلیل میخواهد.
ثابتکردهشده با دلیل و برهان.