کلمه جو
صفحه اصلی

مراوده


مترادف مراوده : آمدوشد، آمیزش، ارتباط، تردد، تماس، حشرونشر، مصاحبت، معاشرت، نشست وبرخاست

برابر پارسی : مراوده، رفت و آمد، دوستی، آمد و شد

فارسی به انگلیسی

intercourse, frequentation

intercourse


فارسی به عربی

اتصال

مترادف و متضاد

friendship (اسم)
اشنایی، محبت، مودت، رفاقت، خصوصیات، دوستی، تولی، مراوده

intercourse (اسم)
امیزش، معامله، داد و ستد، مقاربت، مراوده، معامله جنسی

relationship (اسم)
وابستگی، نسبت، میانه، خویشاوندی، ارتباط، مناسبت، مراوده، قرابت، خویشی

آمدوشد، آمیزش، ارتباط، تردد، تماس، حشرونشر، مصاحبت، معاشرت، نشست‌وبرخاست


فرهنگ فارسی

خواستن ، باهم دوستی و آمدوشدداشتن
( مصدر ) رفت و آمد داشتن با کسی دوستی و معاشرت داشتن جمع : مراودات . توضیح در عربی بمعنی خواستن آمده و بمعنی است .
آمد و شد

فرهنگ معین

(مُ وِ دِ ) [ ع . مراودة ] (مص ل . ) دوستی و آمد و شد داشتن .

لغت نامه دهخدا

مراوده. [ م ُ وِ دَ / دِ ] ( از ع ، اِمص ) آمد و شد. رفت و آمد. تردد. ( یادداشت مؤلف ). دید و بازدید. ( ناظم الاطباء ). با کسی دوستی و معاشرت داشتن. ( فرهنگ فارسی معین ). ج ، مراودات.
- مراوده داشتن با کسی ؛ با اورفت و آمد کردن. ارتباط و آمد و شد داشتن.

مراودة. [ م ُ وَ دَ ] (ع مص ) کاری یا چیزی از کسی درخواستن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). از کسی درخواستن کاری و کسی را بر کاری داشتن . (از تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). خواستن . (از منتهی الارب ) (از فرهنگ نظام ). اجتهاد در طلب چیزی . (فرهنگ خطی ). || طلب وصال کردن : راودها عن نفسها؛ طلب منها الوصال . (از متن اللغة). رجوع به مُراوِد شود. || مخادعت . (ازاقرب الموارد): راوده عن الامر؛ داراه . (متن اللغة).


فرهنگ عمید

با هم دوستی و آمدوشد داشتن، با کسی رفت وآمد داشتن.

جدول کلمات

رفت وامد

پیشنهاد کاربران

مراوده به معنی ( ارتباط داشتن و رفت آمد کردن ) که به هدف آمیزش باشد. در واقع کنایه از ارتباط جنسی است.

مرواده به معنای کامجویی ازیکدیگر، کنایه ازرابطه جنسی

معاشرت

رفت و امد
بایکدیگر نشت داشتن
با یکدیگر جلسه داشتن

مصاحبت ، معاشرت ، گفت و گو ، رفت و آمد ، نشست و برخاست

رفت و آمد، دوستی و معاشرت داشتن

یعنی کردن زلیخا در اتاق

به معنای محبت و رفاقت است.

درخواست ، امد شود

یعنی فراخوانی یوزارسیف به اتاق هفت در و قفل کردن درها پشته او و اماده شدن زلیخا برای یوزارسیف و مخفی شدن شیطان در گوشه اتاق و جواب رد دادن یوزارسیف به زلیخا و باز شدن قفل درها و و فرار یوزارسیف به بیرون و پاره کردن پیراهن یوزارسیف توسط زلیخا و پوتیفار پشته در گوش وایستادن و بچه سخن گو و. . . .
خلاصه ی همه این رفت وامد ها و اتفاقها ها معنی مراوده یعنی میشه ( آمدو شد )

درخواست آمیزش . درخواست دوستی

ریشه ی کلمه:
رود ( فعل اجوف )
وزن باب مفاعَلَة:
فاعَلَ، یفاعِلُ، مفاعَلَة و مصدر دومش فِعال.
بردن به باب مفاعله:
رَاوَدَ، یُرَاوِدُ، مُرَاوَدَةً و رِوَاد.
مثال:
راوَدَهُ ( او را خواست ) ، راوَدَهُ على کَذَا ( او را بر آن کار واداشت ) ، راوَدَهُ عَنْ وَ عَلى نَفْسِهِ ( با فریب دادن او از وى کار ناشایست خواست ) ، راوَدَهُ فلاناً ( کوشید تا فلانى را بر انگیزد و شیفته دل کند )
یک هم خانواده:
ارادة به معانی اراده، خواست، مشیت، از روی قصد و رضا، از روی اراده، عزم، اختیار ( کردن ) ، فرمان، حکم، دستور.

نشست و برخاست


کلمات دیگر: