کلمه جو
صفحه اصلی

اکبیر


برابر پارسی : زشت، بی ریخت

فارسی به انگلیسی

mangy, appearance, nasty fellow, mangy appearance

mangy appearance, nasty fellow


مترادف و متضاد

crumby (صفت)
نکبتی، اکبیر

crummy (صفت)
نکبتی، اکبیر

lousy (صفت)
پست، کثیف، اکبیر، چرکین، شپشو

فرهنگ فارسی

اکبیری: پلید، زشت، بی ریخت
۱ - ( اسم ) چیزیست مانند خبیص خشک که زنبور عسل آرد و آن نه شمع است و نه عسل و نه عسل و نه شیرینی کامل دارد ۲ - ( صفت ) پلید کثیف زشت بیریخت .

لغت نامه دهخدا

اکبیر. [اِ ] ( ص ، اِ ) در تداول عوام ، سخت پلید و پلشت و بی دولت. سخت مکروه. سخت شوخگن. عظیم مکروه. شاید از ماده اکبار عربی به معنی پلیدی کردن. ( از یادداشت مؤلف ). پلید. کثیف. زشت. بی ریخت. اکبیری. ( فرهنگ فارسی معین ). || ادبار. ( فرهنگ لغات عامیانه ).
- اکبیر زدن ؛ اکبیر گرفتن. گرفتار ادبار شدن. ( فرهنگ لغات عامیانه ). و رجوع به ترکیب اکبیر گرفتن در ذیل همین ماده شود.
- اکبیر گرفتن ؛ اکبیر زدن. گرفتار ادبار شدن. ( فرهنگ لغات عامیانه ). و رجوع به ترکیب اکبیر زدن در ذیل همین معنی شود.
|| چیزی است مانند خبیص خشک که زنبور عسل آرد، و آن نه شمع است و نه عسل و نه شیرینی کامل دارد. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به اِکبِر شود.

فرهنگ عمید

۱. پلید.
۲. زشت، زشت رو.

پیشنهاد کاربران

اَکبیر[گویش کرمانی] نوعی توهین است.


کلمات دیگر: