کلمه جو
صفحه اصلی

کمدین

فارسی به انگلیسی

humorist

فرهنگ فارسی

بازیگرکمدی، هنرپیشهای که درنمایشنامه های خنده داربازی کند
( صفت ) هنر پیشه ای که در نمایشنامه های کمدی بازی کند .

فرهنگ معین

(کُ مِ دِ یَ ) [ فر. ] (ص . ) هنرپیشه ای که بیشتر نقش های کمدی بازی می کند.

لغت نامه دهخدا

کمدین. [ ک ُ م ِ ی َ ] ( فرانسوی ، ص ، اِ ) هنرپیشه ای که در نمایشنامه های کمدی بازی کند. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کمدی شود.

فرهنگ عمید

هنرپیشه ای که در نمایشنامه و فیلم های طنزآمیز با اعمال، رفتار، و گفتار خود باعث خنده می شود.

دانشنامه عمومی

خنداننده. کسیکه مردم را میخنداند


کمدین (به فرانسوی: comédien) یا بازیگر کمدی یا شوخ بازیگر هنرمندی است که سعی دارد با خنداندن مخاطب باعث سرگرمی مخاطب گردد. اگر کمدین بدون واسطه اقدام به مخاطب قرار دادن شنوندگان کند به وی کمدین ایستاده یا کمدین استندآپ (به انگلیسی: stand-up comedian) می گویند.
ویکی انگلیسی
چارلی چاپلین: بی شک بزرگترین کمدین تاریخ سینما چاپلین است. پسری که از طبقهٔ ضعیف جامعه برخاست و در کودکی بازیگر صحنه شد و تا جایگاهی رفت که هیچ کس تاکنون نرسیده است. فیلم های زائر، روشنایی های شهر، دیکتاتور بزرگ، پسربچه، عصر جدید، و جویندگان طلا او را در جایگاهی اسطوره و غیرقابل دسترس قرار داده اند. کمدینی که همه با او ارتباط برقرار می کردند و در تمام جهان چهره ای شناخته شده است. یک منتقد مدعی بود اگر موجودات فضایی هم بدون مقدمه فیلم های او ار ببینند با او ارتباط برقرار کرده و می خندند.
برادران مارکس: برادران مارکس پنج برادر کمدین آمریکایی بودند که از دهه ۱۹۲۰ تا دهه ۱۹۶۰ در نمایش ها ودویل و سینما و تلویزیون کار می کردند. شوخی های زبانی برادران مارکس (به ویژه گفته های گروچو) همراه با شیطنت آن ها (به ویژه کارهای هارپو که در فیلم ها سخن نمی گفت) و لهجهٔ ایتالیایی نمای چیکو شخصیتی ویژه به این گروه داده بود و فیلم های آنان بر کمدین های پس از آن ها تأثیر زیادی گذاشت.
مائه وست: او اولین بازیگر کمدی زن بود که سال ۱۸۹۳ در بروکلین متولد شد و فعالیت خود را در زمینهٔ بازیگری از سال ۱۹۰۷ آغاز کرد. او در زمینهٔ فیلم نامه نویسی و خوانندگی نیز مهارت داشت.

پیشنهاد کاربران

خنداننده

comedian -
دهخدا: خنداننده >>> خند ( بن مضارع ) ، ان ( در اینجا پسوند حالت و چگونگی ) ، نده ( پسوند فاعلی )
شیخ بهایی: طنزو >>> طنز ( اسم ) ، او ( در اینجا پسوند شباهت )
رفتم به سوی مدرسه، پیری به طنز گفت:
تب را کسی علاج، به طنزو نمی کند


طناز!

طنزپرداز


کلمات دیگر: