کلمه جو
صفحه اصلی

بی نظمی


مترادف بی نظمی : آنارشی، نابسامانی، هرج ومرج

متضاد بی نظمی : انتظام

برابر پارسی : نا به سامانی

فارسی به انگلیسی

disorder, confusion


anarchy, clutter, disarray, disorder, disorderliness, disorganization


disorder, confusion, anarchy, clutter, disarray, disorderliness, disorganization, muss

فارسی به عربی

ثرثرة , فوضویة , فوضی , مخالفة

مترادف و متضاد

آنارشی، نابسامانی، هرج‌ومرج ≠ انتظام


disarray (اسم)
ژولیدگی، اغتشاش، بی نظمی، درهم و برهمی

irregularity (اسم)
بی قاعدگی، بی نظمی، سقم، بی ترتیبی، یبوست، نا منظمی

disorder (اسم)
ژولیدگی، اشفتگی، بی نظمی، بی ترتیبی، اختلال، نابهنجاری، کسالت

anarchy (اسم)
هرج و مرج، اغتشاش، بی نظمی، بی قانونی، بی ترتیبی سیاسی، خودسری مردم

burble (اسم)
بی نظمی، جوش، اشکال، صدای قل قل، قل قل، جوش صورت

disorderliness (اسم)
ژولیدگی، اشفتگی، بی نظمی، اختلال، بهم خوردگی

فرهنگ فارسی

[شیمی] انحراف از ساختار منظم در اشغال مواضع شبکه در بلوری که بیشتر از یک عنصر دارد [فیزیک]‌ هرگونه انحراف از آرایش منظم اجزای سازندۀ خانک واحد در بلور


حالت و چگونگی بی نظم ٠ نامرتبی ٠ اغتشاش ٠ آشوب ٠

لغت نامه دهخدا

بی نظمی. [ ن َ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی نظم. نامرتبی. اغتشاش. آشوب.

دانشنامه عمومی

(پیشنهاد کاربران) بیرایگی.


فرهنگ فارسی ساره

نا به سامان


فرهنگستان زبان و ادب

{disorder} [شیمی، فیزیک] [شیمی] انحراف از ساختار منظم در اشغال مواضع شبکه در بلوری که بیشتر از یک عنصر دارد [فیزیک] هرگونه انحراف از آرایش منظم اجزای سازندۀ خانک واحد در بلور

واژه نامه بختیاریکا

بیمبِلِ بیمبَو؛ جیمبل جیمبو؛ هپل هَپُو؛ هربه گلی
بیمبِلِ بیمبَو؛ جیمبله جیمبو

جدول کلمات

آنارشی

پیشنهاد کاربران

در پارسی " بی راینشی ، بی سامانی "

آنارشی، نابسامانی، هرج ومرج

اغتشاش


کلمات دیگر: