کلمه جو
صفحه اصلی

استاندارد


مترادف استاندارد : مدل، معیار، مقیاس، میزان، نمونه

متضاد استاندارد : غیراستاندارد

برابر پارسی : استانده

فارسی به انگلیسی

standard

فارسی به عربی

معیار

مترادف و متضاد

modulus (اسم)
قدر مطلق، پیمانه، استاندارد، ضریب، فراز خط

standard (اسم)
نشان، پرچم، شعار، علم، قالب، معیار، استاندارد، الگو، نمونه قبول شده

canonical (صفت)
استاندارد، شرعی، متعارفی، قانونی

مدل، معیار، مقیاس، میزان، نمونه ≠ غیراستاندارد


فرهنگ فارسی

نمونه، قاعده، اصل، مقیاس، نمونه تصویب شده، وهرچیزی که ازطرف عموم بعنوان مبنائی برای مقایسه پذیرفته شود

فرهنگ معین

( اِ ) [ فر. ] (اِ. ) نمونه تصویب شده ، قاعده .

فرهنگ عمید

۱. ویژگی هر چیزی که از طرف عموم به عنوان مبنایی برای مقایسه پذیرفته می شود.
۲. (اسم ) مجموعه مشخصات تعیین شده از طرف دولت از کمیت (وزن، طول، حجم ) و کیفیت که هرگاه کالایی آن را داشته باشد، پذیرفتنی است.
۳. (اسم ) مؤسسه ای که مشخصات فنی قابل قبول هر کالا را تعیین می کند.

دانشنامه عمومی

آنچه طبق قرارداد، سنت، یا قوانین نمونه ای برای سرمشق به کار می رود و اجرای آن قبول عام یابد.وضع قوانین و مقرارت برای تعیین کیفیت و مشخصات مطلوب یک کالا یا خدمات را استاندارد می گویند. استانداردها دارای چهار محورهای، کاملاً مجزا، یعنی «ماهیت محصولات»، «امور مدیریتی»، «ارزیابی و انطباق ها» و «مسئولیت های اجتماعی» می باشند.همچنین داشتن نظم و معیار و تعیین حد و اندازه و مهم تر از آن رعایت حدود و اندازه ها برای حفظ کیفیت زندگی اجتماعی و حتی زندگی شخصی بسیار ضروری و مفید است. در امور اجتماعی و اقتصادی و بویژه امور صنعتی به این حد و اندازه ها استاندارد(*) می گویند.پایه مان معادل واژه استاندارد به معنای آنچه باید در کارها و امور بعنوان پایه و اساس قرار بگیرد و بماند. این واژه به فرهنگستان زبان ایران پیشنهاد شده است.
استاندارد باز
پروژه استانداردهای وب
سازمان ملی استاندارد ایران
استانداردها بر حسب گستردگی دامنه تحت پوشش، دارای پنج سطح کارخانه ای، شرکتی (جامعه ای)، ملی، منطقه ای و بین المللی هستند.استاندارد کارخانه ای توسط یک کارخانه برای استفاده در همان واحد تدوین می شود.البته گاهی کارخانجات، شرکتها یا تشکیلاتی که در یک زمینه خاص فعالیت می کنند، از طریق ایجاد یک جامعه یا انجمن، استانداردهای خاص خود را تدوین می کنند مانند انجمن جوشکاری آمریکا (AWS)
استاندارد ملی توسط مؤسسه استاندارد در یک کشوربا توجه به تمام شرایط خاص همان کشورمانند اقتصادی، اجتماعی، علمی و فنی تهیه می شود.
استانداردهای منطقه ای توسط کشورهای عضو یک پیمان منطقه ای خاص تهیه می شود مانند کمیته استاندارد اروپایی.

دانشنامه آزاد فارسی

اِستاندارد (standard)
شاخصی در اندازه گیری برای سنجش شاخص های دیگر با آن. از ۱۹۶۰ استانداردِ متر فاصلۀ بین دو خطِ حکاکی شده روی میله ای از آلیاژِ پلاتین و ایریدیوم است که در ادارۀ بین المللی اوزان و مقادیر، در شهر سِور فرانسه، نگهداری می شود.

فرهنگ فارسی ساره

استانده


پیشنهاد کاربران

استاندارد، در واقع، مجموعه ای از قوانین و مقررات است که توسط برخی نهادهای ذی صلاح جهت استفاده سازمان ها و مؤسسات در مقیاس ملی و بین المللی وضع و تصویب می شود و ممکن است توسط دولت ها یا نهادهای علمی، از جمله برخی انجمن های حرفه ای، اجرا گردد.
مفهوم لغوی استاندارد به معنای، نمونه، قاعده، اصل، مقیاس تصویب شده، و هر چیزی که به عنوان
مبنایی برای مقایسه پذیرفته شود، است. با توجه به مفاهیم مذکور، مطابقت کالا، خدمات، آیین کار، سیستم
کیفیت یا هر امری با استاندارد، بدین معناست که در آن موارد قواعد، اصول و مقررات ویژه ای رعایت
شده است.
اما تاکنون در مورد استاندارد و استاندارد کردن تعاریف متفاوتی بیان شده که در واقع هر کدام از نقطه نظر
تعاریف زیر را در مورد استاندارد و ( ISO ) خاصی بوده است. در این زمینه سازمان بین المللی استاندارد
استاندارد کردن بیان نموده است که عبارتند از :
الف: استاندارد مدرکی است در برگیرنده قواعد، راهنمایی ها یا ویژگی هایی برای فعالیت ها یا نتایج آنها به
منظور استفاده عمومی و مکرر که از طریق اتفاق نظر فرا هم و به وسیله سازمان شناخته شده ای تصویب شده
باشد و هدف از آن دست یابی به میزان مطلوبی از نظم در یک زمینه خاص است.
ب :استاندارد کردن عمل ایجاد مقرراتی است برای استفاده عمومی و مکرر با توجه به مشکلات بالفعل و
بالقوه که هدف از آن دست یابی به میزان مطلوبی از نظم در یک زمینه خاص است.

اِستاندارد ( Standard ) واژه ای ایرانی است و واژه انگلیسی ( لاتین ) و فرانسوی آن برگرفته شده از فارسی است!
پس نیازی نیست برای آن برابر پارسی در نظر گرفته شود!

این واژه در آغاز اُستاندارَد:
شهری که از آن نگهداری شود!

سپس به اِستاندارَد دگرگون یافت:
اِستان: در فارسی باستان: سِتانه - سِتاندَن، گرفتن، مال خود کردن، بدست آوردن - ایستادن و پایدار ماندن
جایی که بگیرند و با پرچم و شاخصی آن را ایالت ( شهر ) کنند و از آن پایش و نگهبانی کنند!

داستان آن:
در زمان هخامنشیان ( 500 سال پیش از میلاد ) :
داریوش فَرمند، شهرهای بدست آورده خود را به 20 تا 22 ساتراپ ( شهربان، استاندارد ) نشین؛ جدا سازی کرده بود و هر بخش را به یک ساتراپ ( شهربان، استاندارد ) سپرده بود!
( ( واژه یونانی ساتراپ >>> برگرفته شده از واژه فارسی باستان ( خَشتَرَه پاوَن ) است! ) )
کارهای کشوری و مردمی به دست ساتراپ ها ( شهربان ها، استانداردها ) و کارهای لشگری و جنگی به دست فرماندهان سپاه ( تَخمه سِپاد یا سِپاذ ) داریوش بزرگ بوده است!
در زیر دستِ ساتراپ ها ( شهربان ها، استانداردها ) ، کارگزارانِ رسیدگی به گَزیتَک ( جَزیه، مالیات ) و هزینه های کشوری بوده است و همچنین کارگزارانِ پایش و رسیدگی ( بازرسی ) به چگونگی کارکردِ ساتراپ ها ( شهربان ها، استانداردها ) قرار داشتند که پیامد و دستاوردهای کارها را یک راست ( مستقیماً ) و بدون میانجی ( واسطه ) به دست داریوش بزرگ می رساندند!
بخش های جداسازی کشوری در زمان هخامنشیان:
کِشوَر ( کِشخُر، کِشخور )
استان ( ساتراپ: شهربان )
شهر ( زَند، یاکورا - شهر از مصدر "خَش" آمده است: شاهی و فرمانروایی کردن - یارستن و توانا بودن! )
شهرستان ( روستاک: شهر و گرداگرد آن )
بخش ( پاژگوس، پایگوس )
روستا ( ده، دِهیو، دِخیو )

استاندارها ( ساتراپ ها ) پس از این که انتخاب شدند؛ وظیفه داشتند که پرچم ویژه شهر خود را برافراشته نگهدارند >>> زیرا پرچم هر شهر >>> معیارِ سنجش و ارزیابی آن شهر به شمار می رفت!
و به آن شهر شناسنامه ( هویت ) می داد >>> ارزش و اعتباری برای پشتوانه شهر بوده است!
امروزه همان معنای مجازی آن >>> که پرچم شناسه ویژه ( الگو و معیار سنجش ) است مورد استفاده قرار گرفته است!
ولی به راستی همان اِستاندارَد بوده است که به مُرور زمان و برای آسانی کار >>> " اِستاندارد " شده است!


گرچه امروزه بخش های جداسازی کشوری ایران اندکی دگرگون شده است ولی هنوز هم به مانند دوران هخامنشیان است و کشورهای دیگر هم، از ایران الگو برداری کرده اند:
کشور: *سرپرست ( مسئول ) : وزیر کشور - *نهاد وابسته: وزارت کشور - *برای نمونه: کشور ایران
اُستان: استاندار - استانداری - اُستان البرز
شهر: شهردار - شهرداری - شهر کرج
شهرستان: فرماندار - فرمانداری - شهرستان فردیس
بخش: بخشدار - بخشداری - بخش مرکزی
"دهستان": دهدار - دهداری - دهستان گرم درّه ( گرمدرّه )
روستا: دهیار - دهیاری - روستای بَرَغان
( ( توجه: یک نفر شهردار ( فرماندار، بخشدار، دهدار، دهیار ) هَماد ( مرکزی، کُل ) و چند سازمان شهرداری ( فرمانداری، بخشداری، دهداری، دهیاری ) داریم که بستگی به منطقه دارد!
برای نمونه: هر منطقه از کرج یک نفر شهردار کل است ولی کرج دارای چند شهرداری درخور منطقه دارد مانند: شهرداری منطقه 1، 2، 3، 4 و. . . ) )


هنوز هم در بیشتر استان ها مانند: تهران، اصفهان، یزد، همدان، اردبیل، قزوین، زنجان، سمنان، ایلام، کرمانشاه، کرمان، قم، بوشهر و. . .
هم استان و هم شهر به شمار می روند!

ناگفته نماند که هر استان، شهر و شهرستانی و. . . خودش دارای شهرک های گوناگونی هم هست!
مانند: در شهر کرج >>> شهرک باغستان
در تهران >>> شهرک اکباتان
در شهرستان ساوجبلاغ >>> شهرک کُردان
در شهرستان اسلامشهر >>> شهرک واوان

خوتر kho - tar

مطابق با قوانین تولید

استاندارد
اِستانده ، ایستاندار ( از ایستاندن: ایستاند - آر )
ایستانه

قابل قبول

واژۀ استاندارد به معنی نظم، قاعده، قانون ، معیار و شاخص
است. یکاها و برسنج های اندازه گیری

پیمان بسته؟


کلمات دیگر: