مترادف افتتاح : باز کردن، بازگشایی، گشادن، گشایش، وا کردن، واگشایی
متضاد افتتاح : انسداد
برابر پارسی : گشایش، بازگشایی
افتتاح
مترادف افتتاح : باز کردن، بازگشایی، گشادن، گشایش، وا کردن، واگشایی
متضاد افتتاح : انسداد
برابر پارسی : گشایش، بازگشایی
فارسی به انگلیسی
opening, inauguration
فارسی به عربی
افتتاح , تنصیب
عربی به فارسی
دهانه , چشمه , جاي خالي , سوراخ , سراغاز , افتتاح , گشايش
مترادف و متضاد
دهانه، سوراخ، سراغاز، منفذ، فرصت، فتق، گشایش، چشمه، افتتاح، جای خالی، بازکردن
گشایش، افتتاح
باز کردن، بازگشایی، گشادن، گشایش، وا کردن، واگشایی ≠ انسداد
فرهنگ فارسی
گشودن، بازکردن، آغازکردن
( مصدر ) ۱ - گشودن باز کردن . ۲ - شروع کردن آغاز کردن آغازیدن .
( مصدر ) ۱ - گشودن باز کردن . ۲ - شروع کردن آغاز کردن آغازیدن .
فرهنگ معین
(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - گشودن ، باز کردن . ۲ - آغاز کردن .
لغت نامه دهخدا
افتتاح. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) گشادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از منتخب بنقل غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). مقابل بستن. ( از اقرب الموارد ). باز کردن. ( یادداشت مؤلف ) : و هم بر این نمط افتتاح کرده شود. ( کلیله و دمنه ). || آغاز کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از منتخب بنقل غیاث اللغات ). ابتدا کردن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). ابتدا کردن بچیزی یا امری. ( از اقرب الموارد ).
- افتتاح خراج ؛ ابتداء جبایت آن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
|| غالب شدن و فتح کردن جایی را با زور: افتتح السلطان دارالحرب ؛ غلب علیها و تملکها قهراً. ( از اقرب الموارد ). فتح کردن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || گشادفرج شدن ناقة. ( از اقرب الموارد ). || ( حامص ) مأخوذ از تازی ؛ آغاز. شروع. ( ناظم الاطباء ). مقابل اختتام. ( یادداشت مؤلف ) : تا هر باب که افتتاح کردند بتمامت اشباع برسانیدند. ( کلیله و دمنه ). || گشودگی. گشایش. ( ناظم الاطباء ). گشاد. گشادی. گشادگی. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- افتتاح کردن ؛ گشودن. باز کردن. آغاز کردن :
شکوفه ها همه انواع باغ گردونست
که چون پدید شدند افتتاح کرد سما.
- افتتاح خراج ؛ ابتداء جبایت آن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
|| غالب شدن و فتح کردن جایی را با زور: افتتح السلطان دارالحرب ؛ غلب علیها و تملکها قهراً. ( از اقرب الموارد ). فتح کردن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || گشادفرج شدن ناقة. ( از اقرب الموارد ). || ( حامص ) مأخوذ از تازی ؛ آغاز. شروع. ( ناظم الاطباء ). مقابل اختتام. ( یادداشت مؤلف ) : تا هر باب که افتتاح کردند بتمامت اشباع برسانیدند. ( کلیله و دمنه ). || گشودگی. گشایش. ( ناظم الاطباء ). گشاد. گشادی. گشادگی. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- افتتاح کردن ؛ گشودن. باز کردن. آغاز کردن :
شکوفه ها همه انواع باغ گردونست
که چون پدید شدند افتتاح کرد سما.
فرهنگ عمید
۱. گشودن، باز کردن.
۲. آغاز کردن.
۳. شروع به کار مؤسسه یا کارخانه یا مدرسه و امثال آن.
۲. آغاز کردن.
۳. شروع به کار مؤسسه یا کارخانه یا مدرسه و امثال آن.
فرهنگ فارسی ساره
گشایش
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] افتتاح (ابهام زدایی). واژه افتتاح ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • افتتاح، حالتی در مقابل پایان• دعای افتتاح، دعای ویژه شب های ماه رمضان یا دعای توجّه• تکبیرات افتتاح، تکبیرهای آغازین نماز
...
...
wikifeqh: افتتاح_(ابهام_زدایی)
پیشنهاد کاربران
بازگشایی
افتتاح شد یعنی
opened
opened
کلمات دیگر: