[ویکی فقه] آغاز کردن نماز با تکبیرهای هفتگانه را توجّه گویند و از این عنوان در باب صلات سخن رفته است.
توجه در لغت، روی آوردن به جهتی و در اصطلاح، شروع کردن نماز با هفت تکبیر ـ از جمله تکبیرة الإحرام ـ همراه دعاهای سه گانه آن است؛ دعای نخست پس از تکبیر سوم، دعای دوم پس از تکبیر پنجم و دعای سوم پس از تکبیر هفتم خوانده میشود.
موارد استحباب توجّه
توجه در موارد زیر مستحب است: آغاز هر نماز واجب؛ نخستین رکعت نافله های ظهر، مغرب، وتیره، نماز شب و نماز وتر.
[ویکی الکتاب] معنی
تَوَجَّهَ: رو کرد - روی آورد
معنی
یَجْمَحُونَ: شتابان وبدون توجه به راست و چپ و بی وقفه گذر می کردند (از کلمه جماح به معنی رد شدن و عبور کردن عابر به سرعت ، و بدون توجه به راست و چپ خود و بدون اینکه چیزی او را از حرکت باز بدارد )
معنی
ذَ ٰلِکُمُ: با شما هستم آن (پسوند "کُمْ "برای جلب توجه شنوندگان به کار رفته است)
معنی
ذَ ٰلِکمَا: با شما دو نفرهستم آن (پسوند "کُمْ " برای جلب توجه شنوندگان به کار رفته است)
معنی
صَرَفْنَا إِلَیْکَ: به سوی تو متوجه کردیم ( توجه شان را از جاهای دیگر به سوی برگرداندیم)
معنی
ذَ ٰلِکُنَّ: با شما زنان هستم آن (پسوند "کُنَّ "برای جلب توجه شنوندگان به کار رفته است)
معنی
کَذَ ٰلِکُمْ: با شما هستم اینگونه است (پسوند "کُمْ "برای جلب توجه شنوندگان به کار رفته است)
معنی
لَا تَلْوُونَ: توجه نمی کردید (از ماده ل ی ی است ، و کلمه لی به معنای التفات و متمایل شدن به این سو و آن سو است و عبارت "وَلَا تَلْوُونَ عَلَیٰ أحَدٍ " یعنی به کسی توجه نمی کردید)
معنی
ذَانِکَ: با تو هستم این دو (پسوند "کَ" برای جلب توجه شنونده به کار رفته است و ذان تثنیه "ذا" ست که اسم اشاره به معنی این می باشد )
معنی
تَفَقَّدَ: جویای چیزی شدکه باید باشد(کلمه تفقد به معنای تعهد(توجه به عهد گذشته) است ، لیکن حقیقت تفقد این است که آدمی متوجه فقدان چیزی شود )
معنی
یُحَافِظُونَ: محافظت دارند - محافظت می کنند (با توجه به معانی باب مفاعله محافظت، حفظ کردنی همه جانبه و با یاری گرفتن و همکاری با دیگران است)
معنی
یَسْأَلُکَ: از تو می پرسد (در عبارت "یَسْأَلُکَ ﭐلنَّاسُ عَنِ ﭐلسَّاعَةِ " چون جمله با فعل شروع شده مفرد آمده ولی با توجه به فاعلش جمع معنی می شود )
ریشه کلمه:
وجه (۷۸ بار)
چهره روی. صورت. . گردش روی تو را به آسمان میبینیم . درمجمع و قاموس و مصباح گفته «اَلْوَجْهُ: مُسْتَقْبِلُ کُلِ شَیْء» وجه روی هر چیز است که با آن روبرو شوند. راغب میگوید: وجه دراصل صورت و چهره است... و چون صورت اولین چیزی است که با تو روبرو میشود و نیز از همه اعضاء بدن اشرف است لذابه معنی روی هر چیز، اشرف هرچیز، اول هرچیز، بکار رفته است. علی هذا وجه در اصل به معنی صورت و ثانیا به معنی روبرو شده هر چیز و اشرف هرچیز... آمده است در اینجا لازم است به اموری توجه شود. 1 فعل وجه در قرآن مجید فقط از باب تفعیل و تفعل آمده است مثل . من گرداندم روی خود را به کسیکه آسمانها و زمین را آفریده است یعنی به سوی او رو کردم. . و چون روکرد به طرف مدین گفت: امیداست خدایم مرا به راه راست (که از فرعون خلاص شوم) هدایت کند. 2 در بسیاری از آیات قرآن وجه به خدا نسبت داده شده و این آیات دو قسماند. اول مانند آیات . مرفوع بودن «ذوالْجَلال» را که وصف «وجه» است در نظر داشته باشید. ایضا . ظاهراً مراد از وجه در این دو آیه ذات پروردگار است. طبرسی ذیل . فرموده: عرب وجه الشیء بکار برده و از آن ذات شیء اراده میکند و این از آن باب است که با لفظ اشرف و محترم بذات شیء و خود شیء اشاره میکنند چنانکه خدای سبحان فرماید: «کُلُ شَیْء هالِکَ اِلا وَجْهَهُ» - «وَبَیْقی وَجْهُ رَبِکَ» یعنی فقط پروردگارت میماند. در مصباح، صحاح،قاموس، اقرب الموارد و مفردات تصریح شده که وجه به معنی ذات و نفس شیء آید. و در جوامع الجامع، مجمع، کشاف، تفسیر بیضاوی و غیر آنها در هر دو آیه وجه خدا را ذات خدا گفتهاند مؤید آن لفظ «ذُوالجلال» در آیه اول است که وصف «وجه» آمده نه وصف «ربک» و این میرساند که وجه ذوالجلال ذات ذوالجلال است. یعنی: هر آنچه در زمین است فانی و زائل میباشد اماذات پروردگارت باقی و همیشگی است - هر چیز فانی وفائت است جز ذات خدا. اگر «ذوالجلال» صفت «وجه» نیامده بود بهتر بود که وجه رب راصفات و تدبیرخدا معنی کنیم. والله العالم. 3 قسم دوم از آیاتیکه وجه را بخدا نسبت میدهدبه قرار ذیل است . . . . مراد از وجه در اینگونه آیات ظاهرا رحمت و ثواب و رضایت خداوند است چنانکه در بعضی از آیات به جای وجه مرضاة آمده مثل . . ظاهرا سر اینکه وجه در جای ثواب و رضایت آمده آن است که انسان در سوال و طلب خویش اول وجه و چهره طرف را میخواهد تا روبرو شده و مطلب خویش را اظهار دارد، نیکوکاران هم در عمل خویش چنین اند، بعید نیست که وجه در این آیات مصدر و به معنی توجه و روکردن باشد یعنی مومنان برای توجه و روکردن خدا چنین میکنند و توجه خدا عبارت اخرای ثواب و رضایت خدا است. 4 در بعضی از آیات نسبت وجه به انسان داده شده ولی مراد از آن چهره و صورت نیست مثل . . . به قولی مراد از وجه در این آیات نفس و ذات است یعنی: بلی آنکه نفس خویش به خدا تسلیم کند و خالص کند و چیزی را شریک او نداند و نیکوکار باشد پاداش او نزد پروردگار است. ظاهرا مراد از تسلیم وجه به خدا ایمان به خداست چنانکه مراد از احسان عمل صالح است آیات سه گانه فوق با آیات «اَلذَّینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» مطابق اند، پس تسلم وجه به خدا آن است که انسان فقط به خدا رو کرده و او را معبود و مالک خویش بداند و به وی تسلیم شود. در خاتمه به چند آیه اشاره میکنیم. 1- . به قولی مراد از وجه در آیه جهت است یعنی بهرکجا رو کردید جهتی که خدا امر کرده به آن رو کنید در آنجاست ممکن است مراد از آن ذات باشد و به مناسبت «تُوَلّوُا» وجه آمده است که نمازخوان میخواهد با خدا روبرو شود یعنی: مشرق و مغرب مال خداست بهرکجا رو کنید خدا در آنجاست و با خدا روبرو هستید. در تفسیرعیاشی از حضرت باقر «علیه السلام» نقل شده که آیه فقط در باره نماز مستحبی است رسول خدا«صلی الله علیه واله» روی مرکب خویش آنگاه که به خیبر میرفت نماز خواند، مرکبش به هر طرف رو میکرد و آنگاه که ازخیبر بر میگشت پشت به مکه نماز خواند. نظیر آن را از زراره از حضرت صادق «علیه السلام» نیز نقل کرده است. المیزان گوید: این آیه توسعه قبله است از حیث جهت نه مکان. المنار گفته: به قول بعضی این آیه پیش از دستور به قبله معین نازل شده است... به نظر نگارنده: اگر ثابت شود که آیه راجع به نماز استحبابی است هیچ وگرنه: ظاهراً مقدّمه تحویل قبله است و خداوند خواسته با این آیه زمینه تحویل قبله را فراهم آورد که اگر روزی قبله از بیت المقدس به کعبه برگردانده شد نباید وحشت کرد و غیرممکن دانست زیرا همه جهات مال خدا است و بهرکجا رو کنید با خدا روبرو هستید. و یا منظور نمازخواندن نیست بلکه اشاره به احاطه خداست نسبت بهرجا و هرمکان. 2- . «وِجْهَة» به کسر واو آن است که انسان به آن رو میکند مثل قبله. یعنی برای هر قوم قبلهای است که به آن رو میکند(و بحسب اقتضاء وقت بر آنها تشریع و تعیین شد و حکم تکوینی نیست که قابل تبدیل نباشد) در کارهای خوب پیشروی کنید که آن مهم است. 3- . وجیه به معنی ذوجاه و محترم است یعنی: خدا موسی را از اذیتیکه میکردند و نسبتی که میدادند مبری نمود و او پیش خدا محترم وعزیز بود.