کلمه جو
صفحه اصلی

کلبتین

فارسی به انگلیسی

dentists, forceps, the two bitches, dentistsforceps

dentists'forceps


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - ابزار یست انبرک مانند که بدان دندان را بیرون کشند و آن از سه قسمت متمایز تشکیل شده : یک دهنه ( که دارای دو دیواره است ) یک نقط. اتصال که لولای کلبتین را تشکیل میدهد و دو دسته که در دست پزشک جراح جای میگیرد . کلبتین انواع و اقسام مختلف دارد و برای هر نوع دندان کلبتینی مخصوص بکار میرود کلبتان .

فرهنگ معین

(کَ بَ تِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - ابزاری انبرک مانند که با آن در سابق دندان می کشیدند. ۲ - انبر آهنگران .

لغت نامه دهخدا

کلبتین. [ ک َ ب َ ت َ ] ( ع اِ ) کلبتان. ( برهان ). انبر آهنگران. ( آنندراج ). انبر آهنگران که بدان آهن تافته را از کوره بر آورند. ( ناظم الاطباء ). تثنیه کلبة. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).و رجوع به کلبتان شود. || انبر نیشگران. ( آنندراج ). ابزاری که بدان دندان را از ریشه کشند. ( ناظم الاطباء ). آلت بیرون کردن دندان از آرواره. آلتی که دندانساز بدان دندان برکشد. قسمی گاز برای کندن دندان. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). ظاهراً این لفظ تثنیه کلبه است. ( از غیاث ). انبرک مانند که بدان دندان را بیرون کشند و آن ازسه قسمت تشکیل شده : دهنه ( که دارای دو دیواره است )،نقطه اتصال که لولای کلبتین را تشکیل می دهد و دو دسته که در دست پزشک جراح جای می گیرد. کلبتین انواع و اقسام مختلف دارد و برای هر نوع دندان کلبتینی مخصوص بکار می رود. کلبتان ( فرهنگ فارسی معین ) :
برکند از دهان یوز به قهر
کلبتین دو شاخ آهو ناب.
سورنی.
گر ز عدل تو ز یوز آهو بنالد برکند
کلبتین شاخ آهو از دهان یوز ناب.
سوزنی ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
ورجوع به کلبتان شود. || گُلگیر شمع. ( ناظم الاطباء ) ( از غیاث ) :
بکلبتینم اگر سر جدا کنی چون شمع
نکوبد آهن سرد طمع گزینه من.
خاقانی.
|| انبر جراحان. ( آنندراج ). ابزاری که جراحان بدان رگها را گیرند. ( ناظم الاطباء ). || موچینه که آن را به تازی منقاش خوانند. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. گازانبر.
۲. انبری که با آن دندان می کشند.

گویش مازنی

/kalbatayn/ انبر دندان کشی

انبر دندان کشی


پیشنهاد کاربران

بعنوان شاهد برای کاربرد لغت کلبتین بیت ذیل از دیوان شمس مولانا میتواند استفاده شود :
زنجیرها را بردرید ما هر یکی آهنگریم
آهن گزان چون کلبتین آهنگ آتشدان کنیم
غزل شماره 1370 دیوان شمس

ظاهراً این لفظ مثنی کلبه است که به یک شاخه از انبر ، کلبه می گفتند.


کلمات دیگر: