کلمه جو
صفحه اصلی

بی حوصلگی


مترادف بی حوصلگی : بی تابی، بی صبری، بی طاقتی، تنگ حوصلگی ، ناشکیبائی، بی شکیبی، ناصبوری ، شتابزدگی

متضاد بی حوصلگی : پرحوصلگی، شکیبایی

برابر پارسی : بی تابی

فارسی به انگلیسی

impatience, irritability


ennui, languor, moodiness


مترادف و متضاد

بی‌تابی، بی‌صبری، بی‌طاقتی، تنگ‌حوصلگی ≠ پرحوصلگی


fret (اسم)
ساییدگی، تحریک، هیجان، اذیت، جیغ، تهییج، اخم، ترشرویی، بی حوصلگی

impatience (اسم)
بی حوصلگی، بی صبری، بی تابی، بی طاقتی

فرهنگ فارسی

بی حوصله بودن شتابزدگی .

لغت نامه دهخدا

بی حوصلگی. [ ح َ / حُو ص َ ل َ / ل ِ ] ( حامص مرکب )زود درماندگی از کاری و اندیشه ای. ( یادداشت بخط مؤلف ). بیحوصله بودن. شتابزدگی. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. بی حوصله بودن.
۲. شتاب زدگی.

فرهنگ فارسی ساره

بی تاب


واژه نامه بختیاریکا

سَر نواستادِن؛ قی ساز نوردن؛ لوف اَوُردِن

پیشنهاد کاربران

در پارسی " بی کژاری ، ناشکیبایی" در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.


کلمات دیگر: