کلمه جو
صفحه اصلی

مسافرت


مترادف مسافرت : جهانگردی، سفر، سیاحت، سیر

متضاد مسافرت : حضر

برابر پارسی : گشت و گذار، را هی گشتن، بوم نوردی

فارسی به انگلیسی

journey, swing, travel, trip, voyage


travel(ling), journey, visit


journey, travel, trip, voyage, swing, travel(ling), visit

فارسی به عربی

تحرک , جولة , رحلة , سفر

مترادف و متضاد

جهانگردی، سفر، سیاحت، سیر ≠ حضر


travel (اسم)
حرکت، جنبش، گردش، سفر، سیر، جهانگردی، مسافرت، سیاحت

tour (اسم)
ماموریت، نوبت، سفر، سیر، گشت، مسافرت، سیاحت

journey (اسم)
سفر، مسافرت، سیاحت

locomotion (اسم)
حرکت، جنبش، نقل و انتقال، مسافرت، تحرک، نقل و انتقال نیرو به وسیله حرکت

فرهنگ فارسی

جابه‌جایی از یک کشور یا مکان به کشور یا مکانی دیگر به قصد گردشگری


سفرکردن، ازشهری به شهردیگررفتن
( مصدر ) از شهر یا کشوری بشهر و کشور دیگر رفتن سفر کردن .

فرهنگ معین

(مُ فِ رَ ) [ ع . مسافرة ] (مص ل . ) از شهر یا کشوری به شهر یا کشور دیگر رفتن .

لغت نامه دهخدا

مسافرت. [ م ُ ف َ رَ ] ( ع اِمص ) مسافرة.سفر. سفار. سفرکردگی و بیرون شدگی از خانه و وطن خودموقتاً به جایی دیگر که پس از چند زمانی بازگردد و مراجعت کند. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مسافرة شود.

مسافرة. [ م ُ ف َ رَ ] ( ع مص ) سفار. رفتن به سوی شهری. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). سفر کردن. ( تاج المصادربیهقی ) ( دهار ). مسافرت. و رجوع به مسافرت شود. || بمردن. ( منتهی الارب ). موت. || دور شدن و جدا شدن بادها. || آشکار شدن شخص. || جدا شدن تب از شخص. ( اقرب الموارد ).

مسافرت . [ م ُ ف َ رَ ] (ع اِمص ) مسافرة.سفر. سفار. سفرکردگی و بیرون شدگی از خانه و وطن خودموقتاً به جایی دیگر که پس از چند زمانی بازگردد و مراجعت کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مسافرة شود.


فرهنگ عمید

از شهری به شهر دیگر رفتن، سفر کردن.

دانشنامه عمومی

مسافرت یا سفر کردن به جابه جایی انسان از محلی به محلی دیگر به هر منظوری یا هر مدتی گفته می شود. این جابه جایی می تواند با وسیله یا بدون هیچ وسیلهٔ حمل و نقلی صورت گیرد.مسافرت با هواپیما یکی از رایج ترین روش های سفر است.   تصویری از ام اس اسکانیا؛ مسافرت با کشتی یکی از روش های سفر است.   سفر با قطار از نظر زیست محیطی نسبت به خودرو شخصی بهتر است.   مسافرت با خودروی شخصی   مسافرت با دوچرخه (تور دوچرخه)
مسافرت در حال حاضر با دوچرخه، خودرو، هواپیما، قطار، کشتی (قایق) یا دیگر وسایل نقلیه انجام می شود.
مسافرت با هواپیما یکی از رایج ترین روش های سفر است.
تصویری از ام اس اسکانیا؛ مسافرت با کشتی یکی از روش های سفر است.

فرهنگ فارسی ساره

رهسپار


فرهنگستان زبان و ادب

{travel} [گردشگری و جهانگردی] جابه جایی از یک کشور یا مکان به کشور یا مکانی دیگر به قصد گردشگری

پیشنهاد کاربران

ابادان

trip
journey
travel

Tour

نوردش


کلمات دیگر: