مترادف مسافرت : جهانگردی، سفر، سیاحت، سیر
متضاد مسافرت : حضر
برابر پارسی : گشت و گذار، را هی گشتن، بوم نوردی
journey, swing, travel, trip, voyage
travel(ling), journey, visit
جهانگردی، سفر، سیاحت، سیر ≠ حضر
جابهجایی از یک کشور یا مکان به کشور یا مکانی دیگر به قصد گردشگری
مسافرت . [ م ُ ف َ رَ ] (ع اِمص ) مسافرة.سفر. سفار. سفرکردگی و بیرون شدگی از خانه و وطن خودموقتاً به جایی دیگر که پس از چند زمانی بازگردد و مراجعت کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مسافرة شود.
رهسپار