کلمه جو
صفحه اصلی

مغار

فارسی به انگلیسی

gouge


cave, chisel, gouge

فرهنگ فارسی

مغاره: شکاف وسیع وعمیق درکوه، کهف، مغاور و مغارات جمع
( اسم ) غار مغاره شکفت کهف .
جمع مغار

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) مغاره ، غار، شکاف وسیع و عمیق در کوه .
(مُ ) (اِ. ) نوعی ابزار که از آن در منبت و کنده کاری روی چوب استفاده می کنند.

(مَ) [ ع . ] (اِ.) مغاره ، غار، شکاف وسیع و عمیق در کوه .


(مُ) (اِ.) نوعی ابزار که از آن در منبت و کنده کاری روی چوب استفاده می کنند.


لغت نامه دهخدا

مغار. [ م َ / م ُ ] ( ع اِ ) ( از «غ ور» ) غار. مَغارَة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). کهف. سوراخ در کوه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || غالباً جایی را گویند که آهوان در آن جای گیرند. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). خواب جای آهو. ( ناظم الاطباء ).

مغار. [ م ُ ] ( ع مص ) ( از «غ ور» ) تاخت و تاراج کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

مغار. [ م ُ ] ( ع ص ، اِ ) ( از «غ ور» ) رشته محکم تافته. ( مهذب الاسماء ). رسن تافته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ریسمان تافته. ( ناظم الاطباء ).

مغار. [ م ُ غار ر ] ( ع ص ) ( از «غ رر» ) ناقه کم شیر. ج ، مَغارّ. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). || کف بخیل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). المغار الکف ؛ بخیل. ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ). رجل مغارالکف ؛ مرد بخیل. ( ناظم الاطباء ).

مغار. [ م َ غارر ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مُغارّ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به ماده قبل شود.

مغار. [ م َ / م ُ ] (ع اِ) (از «غ ور») غار. مَغارَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کهف . سوراخ در کوه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || غالباً جایی را گویند که آهوان در آن جای گیرند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خواب جای آهو. (ناظم الاطباء).


مغار. [ م َ غارر ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُغارّ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ قبل شود.


مغار. [ م ُ ] (ع ص ، اِ) (از «غ ور») رشته ٔ محکم تافته . (مهذب الاسماء). رسن تافته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ریسمان تافته . (ناظم الاطباء).


مغار. [ م ُ ] (ع مص ) (از «غ ور») تاخت و تاراج کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).


مغار. [ م ُ غار ر ] (ع ص ) (از «غ رر») ناقه ٔ کم شیر. ج ، مَغارّ. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || کف بخیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). المغار الکف ؛ بخیل . (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). رجل مغارالکف ؛ مرد بخیل . (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

= غار١

غار١#NAME?


دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۸°۳۶′۴۱″ شمالی ۴۷°۲۶′۴۹″ شرقی / ۳۸٫۶۱۱۳۹°شمالی ۴۷٫۴۴۶۹۴°شرقی / 38.61139; 47.44694مغار یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان ورگهان بخش مرکزی شهرستان اهر واقع شده است.
درگاه ملی آمار

گویش مازنی

/maghghaar/ غار وسیع و بزرگ

غار وسیع و بزرگ


پیشنهاد کاربران

از ابزار منبتکاری مَغار داریم یا مُغار؟
برای یادسپاری اسانتر: مُغار داریم چون مُنَبَّت کاری داریم نه مَنَبَّت کاری و نیز مُعَرَّ ق کاری داریم نه مَعَرَّ ق کاری.


کلمات دیگر: