مترادف مهذب : پاک، پاکیزه، پاکیزه خو، طاهر، طیب، منزه، نزه، نظیف، نمازی، پیراسته، تربیت یافته ، بی عیب، منسجم
متضاد مهذب : ناپاک، نامهذب
برابر پارسی : پیراسته، پاک، پاکیزه
refined, polished, accomplished
accomplished, chaste, pious, polished, polite
با ادب , مودب , فروتن , مودبانه
پاک، پاکیزه، پاکیزهخو، طاهر، طیب، منزه، نزه، نظیف، نمازی ≠ ناپاک، نامهذب
پیراسته، تربیتیافته
۱. پاک، پاکیزه، پاکیزهخو، طاهر، طیب، منزه، نزه، نظیف، نمازی
۲. پیراسته، تربیتیافته ≠ ناپاک، نامهذب
۳. بیعیب، منسجم
ناصرخسرو.
مسعودسعد.
خاقانی .
مولوی .
مولوی .
مهذب . [ م ُ هََ ذْ ذِ ] (ع ص ) پاک کننده از عیوب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
مهذب .[ م ُ هََ ذْ ذَ ] (اِخ ) (پهلوان ... خراسانی ) در زمان شاه شجاع والی ابرقوه بود. امیرتیمور نیز هنگامی که به فارس آمد او را همچنان در حکومت باقی گذاشت و از آنجا که استقلال گونه ای به هم رسانیده بود، شاه یحیی به حیله او را به یزد فراخواند و به قتل رسانید. (از تاریخ گزیده چ لندن ص 742) (از حبیب السیر چ خیام ج 3ص 316، 317 و 320) (از تاریخ عصر حافظ صص 366-412).