اوراست کتابی در غریب الحدیث
ارموی
فرهنگ فارسی
اوراست کتابی در غریب الحدیث
لغت نامه دهخدا
ارموی . [ اُ م َ وی ی ] (اِخ ) رجوع به سراج الدین ... شود.
ارموی . [ اُ م َ وی ی ] (اِخ ) رجوع به نعیم بن مسافر... شود.
ارموی . [ اُ م َ وی ی ] (اِخ ) رجوع به صفی الدین عبدالمؤمن فاخر... شود.
ارموی . [ اُ م َ وی ی ] (اِخ ) رجوع به فرح بن ابی بکر... شود.
ارموی . [ اُ م َ وی ی ] (اِخ ) رجوع به محمدبن الحسین شود.
ارموی . [ اُ م َ وی ی ] (اِخ ) رجوع به محمدبن عمربن یوسف ... شود.
ارموی . [ اُ م َ وی ی ] (اِخ ) ابن حامد. یکی از ائمه ٔ لغت عربست .
ارموی . [ اُ م َ وی ی ] (اِخ ) رجوع به محمدبن قحطان ... شود.
ارموی . [ اُ م َ وی ی ] (اِخ ) او راست کتابی در غریب الحدیث و آن تتمه ٔ کتاب ابن الجوزیست . (کشف الظنون ).
ارموی . [ اُ م َ وی ی ] (اِخ ) تاج الدین . رجوع بتاج الدین و عیون الانباء شود.
ارموی. [ اُ م َ وی ی ] ( اِخ ) او راست کتابی در غریب الحدیث و آن تتمه کتاب ابن الجوزیست. ( کشف الظنون ).
ارموی. [ اُ م َ وی ی ] ( اِخ ) ابن حامد. یکی از ائمه لغت عربست.
ارموی. [ اُ م َ وی ی ] ( اِخ ) تاج الدین. رجوع بتاج الدین و عیون الانباء شود.
ارموی. [ اُ م َ وی ی ] ( اِخ ) رجوع به حسین بن عبداﷲ... شود.
ارموی. [ اُ م َ وی ی ] ( اِخ ) رجوع به سراج الدین... شود.
ارموی. [ اُ م َ وی ی ] ( اِخ ) رجوع به صفی الدین عبدالمؤمن فاخر... شود.
ارموی. [ اُ م َ وی ی ] ( اِخ ) رجوع به فرح بن ابی بکر... شود.
ارموی. [ اُ م َ وی ی ] ( اِخ ) رجوع به محمدبن الحسین شود.
ارموی. [ اُ م َ وی ی ] ( اِخ ) رجوع به محمدبن عمربن یوسف... شود.
ارموی. [ اُ م َ وی ی ] ( اِخ ) رجوع به محمدبن قحطان... شود.
ارموی. [ اُ م َ وی ی ] ( اِخ ) رجوع به نعیم بن مسافر... شود.
ارموی . [ اُ م َ وی ی ] (اِخ ) رجوع به حسین بن عبداﷲ... شود.
ارموی . [ اُم َ وی ی ] (ص نسبی ) منسوب به ارمیه از بلاد آذربایجان و جماعتی از علماء بدان نسبت دارند. (انساب سمعانی ). اهل ارمیه . از ارمیه .
فرهنگ عمید
۲. از مردم ارومیه، ارومیه ای.
دانشنامه عمومی
صفی الدین ارموی
محدث ارموی
ابوالحسن افشار ارموی
سراج الدین محمود ارموی
ابن یزدانیار ارموی