کلمه جو
صفحه اصلی

مقی

فارسی به انگلیسی

emetic


فرهنگ فارسی

روشن کردن شمیشر و تشت و جز آن . جلا دادن شمشیر و آیینه و تشت یا دندان را

لغت نامه دهخدا

مقی. [ م َق ْی ْ ] ( ع مص ) روشن کردن شمشیر و تشت و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جلادادن شمشیر و آیینه و تشت یا دندان را. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نگاه داشتن وگویند امقه مقیتک مالک ای صنه. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به مقو شود.

مقی ٔ. [ م ُ ] ( ع ص ) دواء مقی ٔ؛ داروی قی آور. ( ناظم الاطباء ).

مقی ٔ. [ م ُ ] (ع ص ) دواء مقی ٔ؛ داروی قی آور. (ناظم الاطباء).


مقی . [ م َق ْی ْ ] (ع مص ) روشن کردن شمشیر و تشت و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جلادادن شمشیر و آیینه و تشت یا دندان را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نگاه داشتن وگویند امقه مقیتک مالک ای صنه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مقو شود.



کلمات دیگر: