کلمه جو
صفحه اصلی

مسامات

فارسی به انگلیسی

pores, pore

pores


pore


فرهنگ فارسی

جمع مسام و جمع الجمع مسم ( سم ) : ۱ - سوراخها . ۲ - سوراخهای باریک و ریز پوست بدن .
نبرد کردن در بزرگی

لغت نامه دهخدا

مسامات. [ م َ سام ْ ما ] ( ع اِ ) ج ِ مَسام . جج ِ مَسم . منفذها و سوراخهای کوچکی که در بدن واقعندو عرق و بخار از آنها خارج میگردد. ( ناظم الاطباء ). سوراخهای باریک پوست بدن. رجوع به مسام و مسم شود.

مسامات. [ م ُ] ( ع مص ) مساماة. نبرد کردن در بزرگی. ( آنندراج ). رجوع به مساماة شود : قلاع رکن الدین را که...با ایوان کیوان مسامات می نمود. ( جهانگشای جوینی ).

مساماة. [ م ُ ] ( ع مص ) نبرد کردن کسی را به بزرگی. ( منتهی الارب ). با کسی به بزرگی نورد کردن. ( المصادر زوزنی ). مفاخرت و مبارات کردن. ( اقرب الموارد ). و رجوع به مسامات شود.

مسامات . [ م َ سام ْ ما ] (ع اِ) ج ِ مَسام ّ. جج ِ مَسم ّ. منفذها و سوراخهای کوچکی که در بدن واقعندو عرق و بخار از آنها خارج میگردد. (ناظم الاطباء). سوراخهای باریک پوست بدن . رجوع به مسام و مسم شود.


مسامات . [ م ُ] (ع مص ) مساماة. نبرد کردن در بزرگی . (آنندراج ). رجوع به مساماة شود : قلاع رکن الدین را که ...با ایوان کیوان مسامات می نمود. (جهانگشای جوینی ).


پیشنهاد کاربران

مسامات: مسابقه دادن


کلمات دیگر: