نیکو و پاکیزه نیامدن شخص
دسو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دسو. [ دَس ْوْ ] ( ع مص ) نیکو و پاکیزه نیامدن شخص. ضد زَکْو. || پنهان کردن خود را و استخفاء. ( از اقرب الموارد ). پنهان کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). دسوة. و رجوع به دسوة شود.
گویش مازنی
آب دست
/dasso/ آب دست
کلمات دیگر: